گنجور

 
کلیم

هر کس بتو دلربا نشیند

بسیار ز خود جدا نشیند

همچون هدفم سفید شد چشم

تا ناوک تو بجا نشیند

از بس تنگست بزم وصلت

جا نیست که نقش پا نشیند

مرغ الفت پرید ازین باغ

شبنم از گل جدا نشیند

باشد بلبت نشان دندان

نقشی که بمدعا نشیند

در دامن من فلک کند سیر

خاری که مرا بپا نشیند

از کوی وفا هر آنکه برخاست

در راه تو بیوفا نشیند

از راه وصال برنخیزد

گردی که بروی ما نشیند

در بزم جهان کلیم شمعست

می سوزد هر کجا نشیند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر شاهی

سرو تو مگر ز پا نشیند

کاین دل نفسی بجا نشیند

من بودم و دل، تو بردی آن نیز

خود گو که غمت کجا نشیند؟

هر کس که شبی نشست با تو

[...]

شاهدی

دل بی غم تو چرا نشیند

جز دل غم تو کجا نشیند

گردی که ز نعل مرکبت خاست

در دیده چو توتیا نشیند

از بهر غبار خاک کویت

[...]

میلی

آن نیست که دل به جا نشیند

تا سر ننهد ز پا نشیند

رویی که ظهور حسن خواهد

در منظر چشم ما نشیند

تیر تو نشسته در دل تنگ

[...]

رفیق اصفهانی

هر کس به ره وفا نشیند

بر خاک سیه چو ما نشیند

ثابت قدم آنکه در ره عشق

بر خاک چو نقش پا نشیند

یک لحظه نشیند آنکه با تو

[...]

رضاقلی خان هدایت

گو از سر هر دو کون برخیزد

هر کس که میان ما نشیند

چون در همه جا بجز تو کس نیست

در صومعه کس چرا نشیند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه