السلام ای باغ رویت «جنت المأوا» ی من
السلام ای تار گیسویت شب یلدای من
السلام ای گوشه محراب طاق ابروت
در دو عالم قبله ی من، مسجد الاقصای من
السلام ای گشته در دور خط و خال لبت
در سر بازارها سودای من، غوغای من
السلام ای بر گل رویت غزلخوان روز و شب
بلبل خونین دل مسکین دل شیدای من
السلام ای دیدن و خندیدن و رنجیدنت
مرهم من، داغ من، روح فرح بخشای من
السلام ای سرو نورین سایه ی جان ها ولی
سایه ی سرو بلندت ملجأ و مأوای من
السلام ای آن که در جنت سرای لطف و ناز
قامت جان پروری، هم سرو هم طوبای من
السلام ای جرم بخش صد چو من آشفته کار
از تو غیر از جرم بخشی نیست استدعای من
السلام ای بندگان را خواجه ی مشکل گشا
بر «وفایی» رحمتی ای سید و مولای من!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر سلامی به زلف و جمال محبوب است و شاعر با تشبیه زیباییهای محبوب به بهشت و گل، احساسات خود را به شکلی عاطفی و شاعرانه بیان میکند. او به ابروها و لبهای محبوب اشاره میکند و آنها را محور توجه و آرزوی خود معرفی مینماید. شاعر محبوب را منبع شادی و درمان دردهای خود میداند و از او میخواهد که در مشکلات به او یاری رساند. به طور کلی، شعر ترکیبی از عشق، زیبایی و درخواست کمک از محبوب است.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای باغ زیبای چهرهات که بهشت پناهم است، سلام بر تو ای گیسوی تاریکت که همانند شب یلداست.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای گوشه محراب با ابروانت، در دو جهان قبله من و مسجد الاقصی من.
هوش مصنوعی: سلام بر تو که در دایرهی شکل و زیبایی لبانت، در شلوغی بازارها، آرزوی من و هیجان من هستی.
هوش مصنوعی: سلام ای زیبا روی؛ غزلخوان روز و شب من، بلبل عزیب و دلزردهی بیچارگی که عاشق توام.
هوش مصنوعی: سلام به تو، که دیدن و خندیدن و دلخوریات، تسکینی برای من است. درد من، و روح شادابکنندهام.
هوش مصنوعی: سلام ای سرو روشنی که سایهات مایه حیات جانهاست، ولی سایه بلند تو پناهگاه و آرامش من است.
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای کسی که در بهشت با لطف و زیبایی حضور داری و جانها را پرورش میدهی؛ تو هم مانند سرو بلند و هم مانند طوبای من هستی.
هوش مصنوعی: سلام ای بخشنده گناه، من که دچار آشفتگی و مشکلات زیادی هستم، جز درخواست بخشش از تو چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: سلام بر شما ای بندگان، ای کسی که مشکلات را حل میکند. ای سرور و مولای من، بر وفایی رحمتی کن!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من
از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من
نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم
کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من
دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک
[...]
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شبهای من
ای شنیده وقت و بیوقت از وجودم نالهها
ای فکنده آتشی در جمله اجزای من
در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
[...]
آن شهنشاهم که از نطق «هی العلیا»ی من
ما سوی الله نقطه ای آمد به زیر پای من
آفتاب وحدتم من زان که در صبح طلوع
کثرت ذرات شد پیدا ز نور رای من
اتحاد عین و غین عالم سر حروف
[...]
ماه من چون آگهی از ناله شبهای من
رحمتی کن بر دل بیچاره شیدای من
زآتش سودایت ای شمع جهان افروز دل
سوختم پروانه وار و نیستت پروای من
گر ز روی لطف خاکپای خود خوانی مرا
[...]
با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من
باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد
دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من
سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.