گنجور

 
حسین خوارزمی

ماه من چون آگهی از ناله شب‌های من

رحمتی کن بر دل بیچاره شیدای من

زآتش سودایت ای شمع جهان افروز دل

سوختم پروانه وار و نیستت پروای من

گر ز روی لطف خاکپای خود خوانی مرا

عرش و کرسی تاج سر سازند خاکپای من

آستینم بوسه جای خسروان دین بود

گر ز خاک آستان خویش سازی جای من

گر رود از دست من سرمایه سود دو کون

کم نخواهد شد ز جان سوخته سودای من

آبروئی میبرم از سجده خاک درت

تا شناسد روز محشر هر کسی سیمای من

آشنائی کرد با من عشق عالم سوز او

کله بر افلاک بندد آه دودآسای من

تا ز خاکپای تو روشن شده چشم حسین

جز تو در عالم ندیده دیده بینای من

 
 
 
خاقانی

آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من

از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من

نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم

کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من

دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من

ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها

ای فکنده آتشی در جمله اجزای من

در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی

[...]

نسیمی

آن شهنشاهم که از نطق «هی العلیا»ی من

ما سوی الله نقطه ای آمد به زیر پای من

آفتاب وحدتم من زان که در صبح طلوع

کثرت ذرات شد پیدا ز نور رای من

اتحاد عین و غین عالم سر حروف

[...]

محتشم کاشانی

با وجود وصل شد زندان حرمان جای من

برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من

باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد

دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من

سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب

[...]

وحشی بافقی

پشت من بشکست کوه درد جان فرسای من

باز افزاید همان این درد کار افزای من

گشت چشمم ژرف دریایی وآتش خون دل

شاخ مرجان اندر او مژگان خون پالای من

تخته‌ای زین نه سفینه کس نبیند بر کنار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه