هم چو شاهین به هوس بال و پری بگشادم
در سر سیر و تماشا سر خود بنهادم
ز آشیان شهپر سیاره کشی کردم راست
یک نظر جلوه کنان بر سر چرخ استادم
پس آینه چو طوطی به شکر بالیدم
غافل از دست خط و درس و خط استادم
سایه سرو گلی گشت مرا دیر مغان
نشئه ی عشق گل آمد به مبارک بادم
پرتو شمع بدیدم چو پروانه ز دور
با همه سرکشی و کبر به دو جان دادم
خاک دل نیلوفر آسا بزدم بر لب آب
ز آتش مهر بر انداخته شد بنیادم
دل به شیرین شکری دادم چون خسرو عشق
عاقبت کرد جگر سوخته چون فرهادم
دل مارا هوس خال تو و زلف و لب است
دانه ناچیده و در دام بلا افتادم
به «وفایی» نگهی کن چو تو سودای منی
به که فریاد کنم گر تو نپرسی دادم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
[...]
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
[...]
نرسیدهست به گوش تو مگر فریادم
ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم
در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی
که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم
طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم
[...]
به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم
تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم
بی تو بر رویِ همه خلقِ جهان بستم در
لیکن از دیده بسی خونِ جگر بگشادم
دل تو داری و هنوزم طمعِ وصلی هست
[...]
ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من
تا غلام تو شدم زین دگران آزادم
چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.