گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وفایی مهابادی

هم چو شاهین به هوس بال و پری بگشادم

در سر سیر و تماشا سر خود بنهادم

ز آشیان شهپر سیاره کشی کردم راست

یک نظر جلوه کنان بر سر چرخ استادم

پس آینه چو طوطی به شکر بالیدم

غافل از دست خط و درس و خط استادم

سایه سرو گلی گشت مرا دیر مغان

نشئه ی عشق گل آمد به مبارک بادم

پرتو شمع بدیدم چو پروانه ز دور

با همه سرکشی و کبر به دو جان دادم

خاک دل نیلوفر آسا بزدم بر لب آب

ز آتش مهر بر انداخته شد بنیادم

دل به شیرین شکری دادم چون خسرو عشق

عاقبت کرد جگر سوخته چون فرهادم

دل مارا هوس خال تو و زلف و لب است

دانه ناچیده و در دام بلا افتادم

به «وفایی» نگهی کن چو تو سودای منی

به که فریاد کنم گر تو نپرسی دادم؟