شادی من نه به خلد و نه به کوثر باشد
شادی آن جا طرب آن جاست که دلبر باشد
هر که دید آب حیات دهن دوست چو من
بگذرد از دل، اگر خضر پیمبر باشد
جای حیرت بود این خال سیه بر لب یار
کافرم هندو اگر ساقی کوثر باشد
خط سبز تو و زلفین سیه دانی چیست؟
آیت لطف که در شأن دو کافر باشد
دو قیامت نشنیدیم به یک جای، که گفت؟
سرو بالای تو چون در صف محشر باشد
طلعت دلکش جانان و قد دلبر دوست
نوبهاری است که بالای صنوبر باشد
لب تو آب حیات است و تو خود هم خضری
خضر اگر جور کند از چه پیغمبر باشد؟
بوالعجب مانم از این حسن خداداد تو من
مه ندیدم که شکربار و سمن بر باشد
قوس ابروی تو از تیر مرا پاره کند
آفتاب رخ تو از چه دو پیکر باشد؟
گر توئی چشمه ی حیوان، به کف آرم روزی
نستاند ز منت گرچه سکندر باشد
لب تو جان «وفایی» است خوشا در قدمت
جان به لب آرد و قربانی دلبر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به شادی و زیباییها اشاره میکند و تأکید دارد که حقیقت شادی و خوشبختی تنها در نزدیکی به معشوق و دلبر واقعی است. او به ویژگیهای معشوق پرداخته و بیان میکند که زیبایی و جذابیت معشوق چنان است که هر چیز دیگری کمارزش به نظر میرسد. وی همچنین به قدرت عشق و تأثیری که معشوق بر عاشق میگذارد، اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و وصال معشوق، بالاترین نعمتها و لذتها هستند.
هوش مصنوعی: شادی من نه در بهشت و نه در نعمتهای بهشتی است؛ شادی واقعی آنجاست که محبوب من حضور داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که طعم آب حیات را از لبان دوست بچشد، حتی اگر پیغمبر خضر باشد، نمیتواند از دل بگذرد.
هوش مصنوعی: این خال سیاه بر لب معشوق چنان شگفتانگیز است که حتی اگر ساقی کوثر هم باشد، هنوز من کافر و هندو به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: چرا موهای سیاه و خط سبزت چنین زیبایی دارد؟ این زیبایی نشانهای از لطفی است که حتی برای دو کافر هم شایسته است.
هوش مصنوعی: ما هرگز نشنیدیم که در یک مکان مشخص فرشتهای بگوید که سرو زیبای تو در روز قیامت چگونه در صف محشر خواهد بود.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای معشوق و قامت دلبر مانند بهاری است که بر فراز درخت صنوبر برافراشته میشود.
هوش مصنوعی: لب تو مانند آب حیات است و خود تو هم مثل خضر هستی؛ اگر شرایط اجازه دهد، دیگر چرا باید پیغمبری وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: من از زیباییهای طبیعی تو شگفتزدهام. من هرگز مه را ندیدهام که همزمان با آن شیرینی و لطافت گل سمن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: قوس ابرویت به قدری زیباست که میتواند قلب من را بشکافد، و نور چهرهات باعث شده که ندانم آیا تو یک پیکره واحد هستی یا دو شخصیت جداگانه.
هوش مصنوعی: اگر تو چشمه حیات باشی، روزی را به دست میآورم و از نظر تو چیزی کم نخواهد بود، حتی اگر سکندر هم باشی.
هوش مصنوعی: لبهای تو مثل جان وفا است. ای کاش کسی جانش را در راه تو فدای تو کند و قربانی دلبرش شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بزرگی که بر علم تو ظاهر باشد
هر چه مدفون زوایای سرایر باشد
هر زمان کلک تو چون آب فرو می خواند
هر چه بر صفحة اسرار ضمایر باشد
گام بر تارک خورشید گزارد ز شرف
[...]
قبله زن صفتان آینه زر باشد
مرد را آینه زندان سکندر باشد
از خموشی دهن غنچه پر از زر باشد
صدف از بسته لبی مخزن گوهر باشد
در سپرداری سیمین بدنان آفتهاست
[...]
میل خوبان ز اسیران به توانگر باشد
در چمن غنچه گل را سخن از زر باشد
هر که دارد لب خاموش توانگر باشد
دهن غنچه همه عمر پر از زر باشد
روز و شب در نظر زنده دلان یکرنگ است
[...]
خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد
آبرو شمع نهانخانه گوهر باشد
صبح از صدق صفا فیض جهانگیری یافت
هر که دل را کند آیینه سکندر باشد
اینقدر خاک تمنا چه فشانی بر دل؟
[...]
هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد
جای رحم است بر او گر همه کافر باشد
قاتلی خون مرا ریخت که مقتولش را
باز بر سر هوس ضربت دیگر باشد
گر صبا دم زند از مشک ختن عین خطاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.