شمارهٔ ۷۷
چون عکس رخ دوست در آینه عیان شد
بر عکس رخ خویش نگارم نگران شد
شیرین لب او تا که به گفتار درآمد
عالم همه پر ولوله و شور و فغان شد
چون عزم تماشای جهان کرد ز خلوت
آمد به تماشای جهان جمله جهان شد
هر نقش که او خاست بر آن نقش برآمد
پوشید همان نقش و بدان نقش عیان شد
هم کثرت خود گشت درو واحد خود دید
هم عین همین آمد و هم عین همان شد
جائی همه اسم آمد و جایی همگی رسم
جائی همه جسم آمد و جائی همه جان شد
هم پرده برانداخت ز رخ کرد تجلّی
هم پرده خود گشت و پس پرده نهان شد
ای مغربی آن یار که بی نام و نشان بود
از پرده برون آمد و با نام و نشان شد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...