بیا که کرده ام از نقش غیر آینه پاک
که تا تو چهره خود را بدو کنی ادراک
اگر نظر نکنی سوی من در آینه کن
تو خود بمثل منی کی نظر کنی خاشاک
اگر چه آینه روی جانفزای تو اند
همه عقول و نفوس عناصر و افلاک
ولی ترا ننماید بتو چنانکه توئی
مگر دل مسکین و بیدل و غمناک
تمام چهره خود را بدو توانی دید
که هست مظهر تام و لطیف و صافی و پاک
چرا گذر نکنی بر دلی که از پاکی
اذ مرت ربّه ما وجدت فیه سواک
ولو جلوت علی القلب ما جلوت علیه
لا جل قربته بل لا نه مجلاک
مرا که نسخه مجموع کاینات توام
روا مدار بخواری فکنده بر سر خاک
بساحل ار چه فکند به بحر باز آرم
که موج بحر محیط توام نیم خاشاک
ظهور تو بمن است و وجود من از تو
دلست مظهر لولای لم اکن لولاک
تو آفتاب منیری و مغربی سایه
ز آفتاب بود سایه را وجود و هلاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک
که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای
که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا
[...]
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم
ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟
[...]
بسمع شیخ محمد ایا صبا برسان
که باد پیرهن صبر ما زدست تو چاک
درین جهان که بود رنج و راحتش گذران
نه دوستی است که باشی تو شاد و ما غمناک
کسی که او پی دنیا زدست داد دلی
[...]
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخور
که بیدریغ زند روزگار تیغ هلاک
به خاک پای تو ای سرو نازپرور من
[...]
تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک
ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک
تو مهر مشرق جانی بغرب جسم نهان
تو درّ گوهر پاکی فتاده در دل خاک
توئی که آینه ذات پاک اللهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.