آن جام جهان جهان نماید
خورشید صفت عیان نماید
از غایت شدت ظهور او
از دیده ما نهان نماید
دیدم بهزار صورتش من
در کسوت این و آن نماید
هر لحظه برآید او به شکلی
گه پیر و گهی جوان نماید
در باغ پریر دیدم او را
سرو گل و ارغوان نماید
جان را ببرد به قاب قوسین
ابروی کجش کمان نماید
هر لحظه بچشم پاک انسان
از روی مه بتان نماید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق ار به تو رخ عیان نماید
در آینهٔ جهان نماید
این آینه چهرهٔ حقیقت
هر دم به تو رایگان نماید
یک دایره فرض کن جهان را
[...]
جسمی دارم که جان نماید
جانی است که آن روان نماید
عالم چو ظهور نور اسماست
هر نام از او نشان نماید
عینی است که صدهزار صورت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.