من برین در بندهام تا زندهام
تا چنینم بندهٔ پایبندهام
گفته میریزم همین دم خون تو
بی همین ار زندهام ارزندهام
مردم از گریه به اندوه نوی
مژدهام گوی و بکش از خندهام
طالع فرخندهام دیدار توست
آفرین بر طالع فرخندهام
روز روشن بیرخت منعا مرا
زآنکه من در شب نوی ترسندهام
چشم من چون برکند حاسد ز رشک
چون من اول چشم او برکندهام
بندهٔ ما نیست میگویی کمال
نیست حجت هرچه گویی بندهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگری گفتش که تا من زندهام
عشق او را لایق و زیبندهام
میزنم با تو بجد تا زندهام
من چه کارهٔ نصرتم من بندهام
نازنینا من ز جانت بنده ام
بنده ی عشق توأم تا زنده ام
گر قبول افتم تو را در بندگی
بنده ای با طالع فرخنده ام
چون قدت سروی ندیدم راستی
[...]
ز آفتاب مهر او تابندهام
پادشاهی میکنم تا بندهام
گر نوازد ور کشد فرمان اوست
بندهام در بندگی پایندهام
بلبل مستم درین گلزار عشق
[...]
مانده ام از یار دور و زنده ام
زین گنه تا زنده ام شرمنده ام
برنیارم کند ازان لب بوسه ای
گرچه عمری در طلب جان کنده ام
برده ام لاغر تنی پیش رقیب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.