ز آفتاب مهر او تابندهام
پادشاهی میکنم تا بندهام
گر نوازد ور کشد فرمان اوست
بندهام در بندگی پایندهام
بلبل مستم درین گلزار عشق
گاه گریانم گهی در خندهام
غیر نور او نبیند چشم من
تا نظر بر روی او افکندهام
جان و دل کردم نثار حضرتش
از نثار این چنین شرمندهام
مردهٔ دردم از آن دارم حیات
کشتهٔ عشقم ازین دل زندهام
سید خود را از آن جستم بسی
عارفانه بندهٔ پایندهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و بندگی عمیق شاعر نسبت به محبوبش میپردازد. شاعر خود را تحت تاثیر نور مهر و محبت او میبیند و اعتراف میکند که در این عشق، همواره در حال خدمت و بندگی است. او خود را مانند بلبل مستی در گلزار عشق توصیف میکند که دچار نوسان بین شادی و غم است. شاعر همچنین بیان میکند که هیچ چیز جز نور محبوبش را نمیبیند و از این عشق جان و دلش را نثار او کرده و از این نثار شرمنده است. در نهایت، او خود را در عشق و بندگی پاینده احساس میکند و زندگیاش در این عشق تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: از نور خورشید محبت او روشن و درخشان هستم و این روشنایی به من قدرت میدهد تا سلطنت کنم، حتی اگر در واقع بندهاش باشم.
هوش مصنوعی: اگر مرا نوازش کند یا از خود دور کند، این تصمیم و اراده اوست، و من در مقام بندگیام پایدار و استوار هستم.
هوش مصنوعی: در این گلزار عشق، من مانند یک بلبل سرمست هستم، گاهی اشک میریزم و گاهی هم در شادی میخندم.
هوش مصنوعی: چشم من جز نور او را نمیبیند؛ زیرا تمام توجهام را به دیدن او معطوف کردهام.
هوش مصنوعی: من تمام جان و دلم را برای او تقدیم کردهام، اما از این نوع فداکاری شرمندهام.
هوش مصنوعی: من از درد و رنج خود مردهام، اما عشق مرا زنده نگه داشته و من از این قلب بیتاب هنوز زندهام.
هوش مصنوعی: من به جستجوی سید و پیشوای خود پرداختم و با حالتی عارفانه به این نتیجه رسیدم که در واقع بنده و پیرو چیزی هستم که پایدار و جاوید است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگری گفتش که تا من زندهام
عشق او را لایق و زیبندهام
میزنم با تو بجد تا زندهام
من چه کارهٔ نصرتم من بندهام
من برین در بندهام تا زندهام
تا چنینم بندهٔ پایبندهام
گفته میریزم همین دم خون تو
بی همین ار زندهام ارزندهام
مردم از گریه به اندوه نوی
[...]
نازنینا من ز جانت بنده ام
بنده ی عشق توأم تا زنده ام
گر قبول افتم تو را در بندگی
بنده ای با طالع فرخنده ام
چون قدت سروی ندیدم راستی
[...]
پادشاهی می کنم تا بنده ام
روز و شب در بندگی پاینده ام
روشنم از آفتاب عشق او
همچو ماهی بر همه تابنده ام
در هوای گلشن وصل نگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.