داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط
جویای راه میکده ایم اهدنا الصراط
میخانه بساز و بکن وقف عاشقان
خیری که بی ریاست به از صد پل و رباط
زاهد به روز حشر پل و جوی کرد، گم
میخواره جت از پل و بگذشته از صراط
ما عاشقیم و رند و به معشوق مختلط
أی شیخ نیکنام به ما کم کن اختلاط
در شهر کس نماند از آن شد کسی رقیب
فرزین شدو پیاده چو گردد تهی بساط
زان لب روم به خنده چو دشنام بشنوم
نقل و می است موجب شادی و انبساط
سرعت مکن. به وصف لب و عارضش کمال
کاریست هردو نازک و شرط است احتیاط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شادی است و شاعر از ساقی و میخانه درخواست میکند تا به او و عاشقان دیگر کمک کند تا از زندگی لذت ببرند. او بر این باور است که عشق و خوشی، مهمتر از هر چیز مادی مانند پل و رباط هستند. شاعر به زاهدان میگوید که در روز قیامت، آنها نیز به خوبی و خوشی دست نمییابند. او از شیخ نیکنام میخواهد که در ارتباط با او و دیگران تسهیل کند و ابراز میکند که در جامعهای که کسی رقیب او نیست، میخواهد آزادانه عشق و لبخند را تجربه کند. در نهایت، با بیان زیباییهای عشق و احتیاط در وصف معشوق، شاعر اهمیت عشق و شادی را در زندگی بیان میکند.
هوش مصنوعی: ما ای ساقی، دنبال خوشی و لذت هستیم و راه میکده را جستجو میکنیم. ما را به راه راست هدایت کن.
هوش مصنوعی: میخانهای برپا کن و اموالش را در اختیار عاشقان قرار بده، چرا که داشتن ریاست و مقام آنقدر ارزش ندارد که عشق و دوستی افراد را در کنار هم جمع کند.
هوش مصنوعی: زاهد در روز قیامت پل و جوی را برای خود ساخت، اما شرابنوشی که مست بود از پل عبور کرده و از صراط گذشت.
هوش مصنوعی: ما عاشق و دلباختهایم و به معشوق خود نزدیکیم، ای شیخ نیکنام، لطفاً به ما اجازه بده کمتر در میانهی این اختلاط باشیم.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که در شهر هیچکس باقی نمانده است و از آنجا که کسی قدرتمندتر است، فرزین نیز در موقعیتی قرار گرفته که وقتی از ناچاری به پیادهروی میافتد، تمام امکانات و نعمتهایش از دست میرود.
هوش مصنوعی: وقتی دشنامی بشنوم، لبخند میزنم و بابت آن با خوشحالی و نشاط به نوشیدن شراب و نقل میپردازم.
هوش مصنوعی: سرعت نکن و با احتیاط رفتار کن. توصیف زیبایی لب و چهرهاش کار دشواری است، چرا که هر دو نازک و حساس هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک
ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط
طبع تراست از ستم و بخل اجتناب
رأی تراست با کرم و عدل اختلاط
حساد از خلاف تو در قبصهٔ عنا
[...]
جز باده نیست کوثر و جز راستی صراط
بسیار کردهایم در این فکر احتیاط
ما همچو شاه گه کژ و گه راست میرویم
آن کس که جمله راست رود نیست در بساط
دی در حضور پیرمغان شرط کردهایم
[...]
گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط
ای رهنمای گمشدگان اهدناالصراط
صد دام در ره است به هر گام عشق را
خوشوقت رهروی که نهد پا به احتیاط
چون در نیاید از در صدق و صفا کسی
[...]
افکنده سبزه بر کنف بوستان بساط
رفت آنکه دوستان نشکیبند بینشاط
ساقی بجوی ساغری از بادهٔ کهن
مطرب بگوی تازهای از گفتهٔ نشاط
این چند روزه مهلت تن بگذرد که نیست
[...]
از معرفت چه لاف زنی ای فقیه شهر
بی شک که از محیط ندارد خبر محاط
ای منکران عشق اگر نیک بنگرید
جز وهم خویش هیچ ندارید در بساط
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.