مرا گونی بمیر از من چه تقصیر
ز چندان دلبری یک ناز کم گیر
خوشا خلونگه زلفت به دستم
خوش آید خلوت عشرت به زنجیر
سگم خواندی ز سگ باری چه آید
که از وی باد می آری به تحقیر
نصیحت کرد عقلم دل چه خوش گفت
بدان ای روستائی جای تذکیر
به هر تیری که خواهی دوخت چشمم
من اول چشم میدوزم بدان تیر
بمیرم با لب پر خنده فی الحال
چو شمع ار گوئیم در پیش من میر
اگر میرد کمال از عشق آن روی
به روح پاک او خوانید تکبیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو آن ابری که ناساید شب و روز
ز باریدن چنانچون از کمان تیر
نباری بر کف دلخواه جز زر
چنانچون بر سر بدخواه جز بیر
نَه آهو میرمیدَ ازْ دیدنِ شیر،
نه شیر تُند گَشتَ ازْ دیدنَش سیر.
از آن چرخه که گردانَد زنِ پیر
قیاس چرخ گردنده همان گیر
بسی گفتند تا آخر به تشویر
ز سر تا پای کرد آن حال تقریر
دلم دیوانه گشت از تاب زنجیر
تنم بگداخت زین زندان دلگیر
نه شب مه بینم و نه روز خورشید
نه بر من می وزد بادی به شبگیر
زبونم کرد ایام تبه کار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.