ما در این شهر ملولیم و از این قوم نغور
دور از این جمع پریشان و ز دلها شده دور
بکه بندم دل و در روی که بگشایم چشم
به دلارام رفیقی نه حریفی منظور
غیبتی نیست در این لیک بغایت برسید
غیت اهل دل از صحبت ارباب حضور
دور دور گل و ایام نشاط است و بهار
چون توان بود در این وقت ز باران مهجور
رو به راه آر چو مردان و ز سر ساز قدم
ورنه حقا که تو از عقل نباشی معذور
منم از روح بماند از پی آن حور برفت
آه از این خسته چه آید بجز از عجز و قصور
نورم از دیده برفته ست چو یوسف برود
لاجرم دیده بعقوب بماند بی نور
ناامید از کرم حق نتوان بود کمال
ماه پنهان شده را هم برسد وقت ظهور
عاقبت عاقبت کار بخیر انجامد
آخر الأمر مبدل شود این غم به سرور
ناشناسی در سه گوساله پرستند چه سود
صبر کن تا برسد موسی عمران از طور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ملول بودن شاعر در یک شهر و دوری از قوم و جمعی است که او را ناراحت کردهاند. او از دل خود و ارتباط با یک دلارام و دوست واقعی صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که در گرما و نشاط بهار، دور از شادی و خوشی است. شاعر به خود میگوید که باید همچون مردان راهی را بپیماید و در این مسیر خود را از ناتوانی و ناامیدی نجات دهد. در نهایت، او به امیدی اشاره میکند که غم و اندوه به شادی و سرور تبدیل خواهد شد و از صبر و انتظار برای ظهور امیدها سخن میگوید، مانند انتظار آمدن موسی که از طور میرسد.
هوش مصنوعی: ما در این شهر احساس ناامیدی میکنیم و از این مردم بیعلاقه دور هستیم، از این جمعی که پریشان و مضطرباند و دلهایمان از آنها جدا شده است.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را به کسی ببندم و چهرهاش را ببینم، این در واقع به خاطر دوستی با اوست، نه اینکه بخواهم با او رقابت کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که هیچ دوری و غیبی وجود ندارد و حقیقتاً ملاقات اهل دل با افراد آگاه و صاحب نظر به اوج خود رسیده است. این به معنای نزدیکی و ارتباط عمیق بین کسانی است که به تامل و تفکر میپردازند و کسانی که در موقعیتهای خاص و مقدس قرار دارند.
هوش مصنوعی: این زمان، زمان گل و شادی و بهار است و در این روزها، چگونه میتوان در میان باران و تنهایی ماند؟
هوش مصنوعی: به صراط مستقیم برو و مثل مردان عمل کن و با اراده پیش برو، وگرنه واقعاً باید بگویم که از عقل بیخبر هستی و دلیل بر این نادانی ندارید.
هوش مصنوعی: من از روح باقیماندهام و به دنبال آن دختر بهشتی رفتهام. آه، از این وضعیت خستهکننده چه انتظاری میتوان داشت جز ناتوانی و نقص.
هوش مصنوعی: نور من از چشمانم رفته است، مانند یوسف که از دیدگان برادرانش دور شده، بنابراین چشمهایم به اشک بازگشته و بینور ماندهاند.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از رحمت خداوند ناامید باشد، چون حتی زمانی که ماه در پس ابرها پنهان است، بالاخره زمان ظهور و نمایان شدنش میرسد.
هوش مصنوعی: در نهایت، همه چیز به خوبی به پایان میرسد و در پایان، این ناراحتی به شادی تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: ناشناسی در کنار سه گوساله جایی ندارد؛ صبر کن تا موسی (علیهالسلام) از کوه طور بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که چشمه خورشید ضیا باشد و نور
چشم بد باد در ایام ضیاء الدین دور
دل او تا نشود خالی فردوس از هور
بیکی لحظه مبادا شده خالی ز سرور
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد
بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور
حور فردا که چنین روی بهشتی بیند
[...]
آفتابی و ز مهرت همه دلها محرور
چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور
قربتت نیست میسر به نظر خرسندم
همه مردم نگرانند به خورشید از دور
انتظار نظرم پرده صبرم بدرید
[...]
هرگزم عشق نشد از سرِ پُر سودا دور
عشق از مشعلۀ نار برانگیزد نور
من نه بر قاعدۀ عقل و خرد سیر کنم
که منم شیفته و شیفته باشد معذور
طاقتِ نورِ تجلّی و چو من مسکینی
[...]
دوش با خود نفسی مصلحت دنیا را
میزدم هندسه ئی در بدو در نیک امور
گاه میساختمی بر که و حوضی که در او
جز بکشتی نکند خیل خیالات عبور
گه بصحرای هوس از پی نظار گیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.