چو آن شاخ گل از بستان بر آمد
زهر شاخی گلی از پا درآمد
چنان پر شد زچشمت چشم نرگس
بازار س که آب خجلتش از سر بر آمد
زدی لاف نهال گل به آن سرو
گل تو یک ورق زآن دفتر آمد
فرو رفتم به حیرت زآن رخ و زلف
که چون از لاله سبزه بر سر آمد
چوبستان پر شد از بوی خوش او
دگر بوی گل آنجا کمتر آمد
کمال آن به کز او بابی نسیمی
که از صد بوی گل آن خوشتر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو او را پایه زیشان برتر آمد
تمامی را جهانی دیگر آمد
کسی کافکند خود را، بر سر آمد
خودافکن با همه عالم برآمد
به پیش خویش خواندش چون در آمد
سلامش گفت وحالی در سر آمد
نباتت بر لب شکّر برآمد
زمرد گرد یاقوتت درآمد
ز گلبرگ تو سنبل سر برآورد
زهی سنبل که از گل بر سر آمد
رخت منشور خوبی داشت بی خط
[...]
چو ماه از گنبد خضرا برآمد
به عذرا از درم عذرا برآمد
عرق بر خرمن ماهش نشسته
چو شبنم برکنار کوثر آمد
فرو هشته دو گیسوی مسلسل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.