گنجور

 
کمال خجندی

پری را دلبری چندین نباشد

ملک را بدخویی آیین نباشد

در ایشان حسن اگر باشد وفا نیز

ترا آن باشد اما این نباشد

مبادم بی لبت جان زانکه خوش نیست

که خسرو باشد و شیرین نباشد

به آن چشمان ترا آهو توان گفت

ولی آهو چنین مشکین نباشد

نیاید خواب خوش در دیده ما را

شبی کان آستان بالین نباشد

مرا گفتی به محنت خواهمت کشت

مرا خود دولتی به زاین نباشد

غمت تا مونس جان کمال است

دل او ساعتی غمگین نباشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

فلک را این همه تمکین نباشد

فروغ مهر و مه چندین نباشد

صبا گر بگذرد بر خاک پایت

عجب گر دامنش مشکین نباشد

ز مروارید تاج خسروانیت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

چو رخسارت گل رنگین نباشد

شکر چون لعل تو شیرین نباشد

بدیدم عارض و روی تو گفتم

بدین خوبی گل و نسرین نباشد

نهان داری میان لعل پروین

[...]

امیرخسرو دهلوی

چمن را رنگ و بو چندین نباشد

چمن را جعد مشک آگین نباشد

لبت را جان نخواهم حاش الله

که جان هرگز چنین شیرین نباشد

به زیبایی رخت را مه نگویم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه