گنجور

 
سعدی

فلک را این همه تمکین نباشد

فروغ مهر و مه چندین نباشد

صبا گر بگذرد بر خاک پایت

عجب گر دامنش مشکین نباشد

ز مروارید تاج خسروانیت

یکی در خوشهٔ پروین نباشد

بقای ملک باد این خاندان را

که تا باشد خلل در دین نباشد

هر آن کو سر بگرداند ز حکمت

از آن بیچاره‌تر مسکین نباشد

عدو را کز تو بر دل پای پیلست

بزن تا بیدقش فرزین نباشد

چنین خسرو کجا باشد در آفاق

وگر باشد چنین شیرین نباشد

خدا را دشمنش جایی بمیراد

که هیچش دوست بر بالین نباشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فی مدح ابش بنت سعد به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

اگر صد دفتر شیرین بخوانی

گرانجان لایق تحسین نباشد

مزاح و خنده کار کودکانست

چو ریش آمد زنخ شیرین نباشد

همام تبریزی

چو رخسارت گل رنگین نباشد

شکر چون لعل تو شیرین نباشد

بدیدم عارض و روی تو گفتم

بدین خوبی گل و نسرین نباشد

نهان داری میان لعل پروین

[...]

امیرخسرو دهلوی

چمن را رنگ و بو چندین نباشد

چمن را جعد مشک آگین نباشد

لبت را جان نخواهم حاش الله

که جان هرگز چنین شیرین نباشد

به زیبایی رخت را مه نگویم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه