عاشقم بر تو ز عاشق کشتنت
دوست کئی تا دوست تر دارم منت
سر طلب از من که آرم در نظر
بر سر آن هم در چشم روشنت
گر دهی خون شکاری غمزه را
من شکار غمزة صید افکنت
ماه دزدی می کند خویی ز تو
زآن در آبد هر شبی از روزنت
دیده ای داریم بر روی نو پاک
باکتر از دید ما دامنت
آستین گر ساعدت پوشد ز ما
خون ما در گردن پیراهنت
میرود زلف تو در خون کمال
خون ناحق میکند در گردنت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند باشد همچو آب روشنت
روی هر ناشسته رویی دیدنت
گفت رو مه تو رهی مه آینت
دایما در بغض و کینی و عنت
ای که رحمت مینیاید بر منت
آفرین بر جان و رحمت بر تنت
قامتت گویم که دلبند است و خوب
یا سخن یا آمدن یا رفتنت
شرمش از روی تو باید آفتاب
[...]
ای ز صد گلبرگ نازکتر تنت
بر تو لرزانتر گل از پیراهنت
عاقبت این شیوه گردد شیونت
خم شود از بار هر دو گردنت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.