گنجور

 
کمال خجندی

عاشق بی درد را بر در او بار نیست

محرم این بار گاه جز دل افگار نیست

هست من خسته را پیش تو مردن هوس

جز هوس زیستن در سر بیمار نیست

دل بجز انکار زهد کار ندارد دگر

کار تو داری دلا چون به ازین کار نیست

عقل نیارد نهاد بر من بیدل سپاس

بر سر آزادگان منت دستار نیست

قیمت من کرد بار گفت نیرزد به هیچ

بهتر ازین بنده را هیچ خریدار نیست

منتظر روی حور ماند ز روی تو دور

دیده خالی ز نور در خور دیدار نیست

گرچه خوش آید به چشم گلشن جنت کمال

در نظر ما به از خاک در کار نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست

غصه در آن دل بود کز هوس او تهیست

غم همه آن جا رود کان بت عیار نیست

ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

عشق پدیدار هست، یار پدیدار نیست

پرتو دیدار هست، یاری گفتار نیست

در ره او سالها، رفتم و سودی نداشت

بر در او بارها، آمدم و بار نیست

دعوی یاری او، کردم و سودی نبود

[...]

کلیم

از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست

تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست

دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی

گل بسری می زند کش غم دستار نیست

گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش

[...]

طبیب اصفهانی

عیب مکن جان من گرمی بازار نیست

بنده شایسته‌ام، خواجه خریدار نیست

باکه توان گفت این کز ستم او مرا

شکوه بسیار هست قوت گفتار نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه