هوش مصنوعی: در این شعر به مسأله زندگی و ذات وجود اشاره شده است. شاعر به دایرهای اشاره میکند که نماد زندگی انسانهاست و در آن هیچ سرآغازی یا پایانی وجود ندارد. او به این نکته تأکید میکند که هیچکس به راستی نمیداند که آمدن به این دنیا از کجاست و رفتن به کجا. این توجیه عدم شناخت ما از چرایی و چگونگی وجود و مرگ است.
روزبه در ۱۳ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۰۲ نوشته:
تا قبل از این رباعی را به این صورت در ذهن داشتم: دوری که در او آمدن و رفتن ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست تفاوت با شعر درج شده در مصرع اول بیت اول است. در ضمن به یاد دارم زمانی در برنامه ای از تلویزیون مصرع اول بیت دوم را به این شکل خواندند: کس می نزند دمی در این معنی ِ راست یعنی به کلمه «معنی» یه کسره دادند، که من اگرچه مطمئن بودم با توجه به فلسفه ی خیام، ولی باز از اساتید ادبیات سوال کردم و تایید کردند که خوانش صحیح آن بدین صورت است: کس می نزند دمی در این معنی، راست یعنی به سکون «معنی»
حامد در ۱۲ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۱۰ نوشته:
در گرداوری دیگری از رباعیات که داشتم ، در مصرع اول بیت دوم به جای "معنی"، "عالم" نوشته بود. بدین معنا که "کسی در عالم در این مورد دمی راست نرند". نمیدانم کدام صحیحست. به هر حال خسته نباشید!
فرید در ۹ سال قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۵ نوشته:
به نظر من این طوری درسته : در دایرهای که آمد و رفتن ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست کسی نزند دمی در این معنیِ راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست برداشت من این طوری هست : منظور از "او" انسان هست نه دایره دم نزدن یعنی اعتراض نکردن منظور از معنیِ راست همون مصراع آخر هست
فرید در ۹ سال قبل، شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۱ نوشته:
"می نزند" احتمال داره که همون "نمی زند" باشه در این صورت مصرع اول از بیت دوم به این صورت میشه : کس نمی زند دمی در این معنیِ راست معنی بیت دوم با معنی این بیت نزدیک هست : وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود یعنی اینکه چرا مردم در مورد مسئله به این مهمی بحث یا اعتراضی نمیکنن.
ATAA در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۱ نوشته:
خیام درینجا جهان هستی رو ازلی و ابدی معرفی کرده و به یک دایره بی سر و ته تشبیه کرده اما این انسان ها هستند که آمد و رفت دارن و کسی هم نمیدونه ایا قبل و بعد از این آمد و شد حیات دیگری وجود دارد یا خیر. برعکس مذهبیون که دنیا را محدث و دارای آغاز و پایان میپندارند و برعکس انسان را خالد و ابدی!!
مردم در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۸ نوشته:
چیزی که از این بیت به ذهن من رسید اشاره خیام به بازگشت دوباره انسان به چرخه حیات میاد و تفکر خیام به قضیه تناسخ رو میشه تا حدودی در این ابیات مورد توجه قرار داد.
حسین،۱ در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۹ نوشته:
مردم جان در تعبیر تناسخ اشتباه می کنی تناسخ دمیدن روح در : ماده ، گیاه ، حیوان یا انسان دیگر است بعد از مرگ خیام ، ابداً به بازگشت روح اشاره نمی کند زنده باشی
علی خیاط در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۴ نوشته:
خیام در این رباعی بکاز بزرگترین مسایل فلسفی را مطرح می کند ،عنصر گردیدن که اولین بار فلاسفه یونانی مطرح نمودند و بعد در افلاطون و اریطو کلید اصلی جهان هستی شد ،همه چبز در حال گردیدن است هیچ چیز ثابت نییت و این چرخش لازمه بفای جهان هستی است ،ابرها می بارند از فلل مرتغع در دریاچه ها و دریا سرازیر سده و دو باره تبخیر شده و بدین ترتیب زندگی امکان می یابد ،کهکشانها ستاره ای نابود و تبدیل به سیاه چاله می شود ولی در همان حال ستاره جدید متولد میشود،و کل پا برجا مب ماند تک تک موجودات بدنیا می ایند ،پیر می شوند و میمیرند و در همان حال موجودات دیگر پا له عرصه مب گذارند ولی کل پایدار ایت و اقولا مفهوم زندگی همین است اگر چیزب تابت بماند مانند مرداب می گندد و متعفن می سود ،زندگی یعنی گردیدن و این نه اغاز دارد ن پایان
آن من! در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۷ نوشته:
قادر مطلق است این ابر مرد! توانست با همین چهار مصرع، توازنِ منطقی ای از درکِ هستی را بنمایاند. ثابت می کند که نه بدایت و نه نهایت دارد و اگر کسی خلاف این می گوید باید نشان دهد نه اینکه سندش قابلِ تماشا نباشد. خیام! مهین کلامت را به گوشِ جان می سپاریم.
بهرام مشهور در ۵ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۰ نوشته:
رباعی فوق بر اساس نسخه معتبری که ادوارد فیتز جرالد از روی آن اشعار خیام را به انگلیسی ترجمه کرد چنین می باشد امید که خردمندی رباعی فوق را تصحیح نماید : در دایره ای کامدن و رفتن ماست آن را نه نهایت نه بدایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست ؟
حماسه ایرانی در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۰ نوشته:
بدون هیچ شک و تردیدی صورت صحیح این رباعی این است. در دایره ای که آمد و رفتن ماست آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست در فارسی ضمیر او که در این شعر آمده برای شخص بکار می رود. برای اشیا یا مفاهیم ،ضمیر آن و این استفاده شده است که ضمیر اشاره گفته می شود. پس او را در مصرع دوم بیت اول کاملا غلط است. کس می نزند دمی درست است. دوست عزیز آقای میلاد که نوشته اند به نظرشان کس دم نزند دمی درست است، باید توجه کنند که دمی در این رباعی لحظه ای معنی دارد یعنی هیچکس لحظه ای حقیقت مصرع دوم را نمی تواند زیر سوال ببرد و اگر ببرد راست نگفته است. در حالی که دم نزند پیشنهادی آقای میلاد معنی نفس کشیدن می دهد که به هیچ رو در این رباعی شاهکار خیام نمی تواند معنی درست را برساند. در واقع خیام در این رباعی شک و تردید خود را نسبت به کسانی ابراز می کند که جهان و هر چه در او هست را از حفظ می دانند و به نظر می رسد، قبل از آفریدن این جهان با آنها مشورت شده است. شک و تردید در همه چیز ویژگی خیام است و همی ویژگی او را از شاعران دیگر ایران ممتاز می کند.
افسانه چراغی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۶ نوشته:
مینزند دمی: دم نمیزند- دم زدن: سخن گفتن، حرف زدن راست: درست- این معنی: کل مصرع دوم معنی بیت دوم: کسی درباره این که آمدن از کجا و رفتن به کجاست، درست نمیگوید (پاسخ درستی نمیدهد).
همیرضا در ۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۶ نوشته:
در مقالهٔ «خیام و آگاهیهای تازه» به قلم محمدافشین علایی (مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۱۳۱، تیر ۱۳۹۸) اشاره شده که این رباعی در مرصاد العباد نجم رازی (تألیف ۶۱۸ الی ۶۲۰ ق) به این صورت از خیام نقل شده است: «یکی از فضلا که به نزد ایشان به فضل و حکمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است از غایت حیرت در تیه ضلالت او را جنس این بیتها میباید گفت و اظهار نابینایی کرد: در دایرهای کآمدن و رفتن ماست ...»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به مسأله زندگی و ذات وجود اشاره شده است. شاعر به دایرهای اشاره میکند که نماد زندگی انسانهاست و در آن هیچ سرآغازی یا پایانی وجود ندارد. او به این نکته تأکید میکند که هیچکس به راستی نمیداند که آمدن به این دنیا از کجاست و رفتن به کجا. این توجیه عدم شناخت ما از چرایی و چگونگی وجود و مرگ است.
این دایره که آمدن و رفتن ما در آن است، سران و پایانش نامعلوم است.
کسی پاسخ درستی نگوید (نگفته) که این آمدن از کجاست و این رفتن به کجا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آزادی و عشق چون همی نامد راست
بنده شدم و نهادم از یکسو خواست
زین پس چونان که داردم دوست رواست
گفتار و خصومت از میانه برخاست
این کار نگر که از تو امروز مراست
بازار بهشتیان چنین باشد راست
نی بوسه فروشی تو به نرخی که سزاست
نی بوسه خری بدانچه در حکم رواست
گر نور فلک چو طبع ما گردد راست
در مدح تو از طبع سخن نتوان خواست
هر بیت که در مدح تو خواهم آراست
در خورد تو نیست بلکه در طاقت ماست
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست؟
گر نیک آمد، شکستن از بهر چه بود؟
ور نیک نیامد، این صور عیب که راست؟
گر خصم نخواست از حسد کار توراست
ایزد ملکا هر آنچه او خواست نخواست
امروز که راست این سعادت که تو راست
اقبال فزون گشته و خصمان کم و کاست
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.