گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی

چگونه در نظر آید جمال طلعت لیلی

حدیث حسنت و ادراک هر کسی بحقیقت

جمال یوسف مصریست پیش دیده ی اعمی

مقیم طور محبّت ز شوق باز نداند

شعاع آتش مهر از فروغ نور تجلی

کمال معجزه ی حسن بین که غایت سحرست

شکنج زلف چو ثعبان نهاده بر کف موسی

حکایتیست ز حسنت جمال لعبت چینی

نمونه ئیست ز نقشت نگار خانه ی مانی

رخ منوّر و خال سیاهت آتش و هندو

خط معنبر و زلف کژت زمرّد و افعی

کجا بصورت و معنی بچشم عقل در آئی

که هست حسن و جمالت ورای صورت و معنی

چو حسن منظر و بالای دلفریب تو بینند

که التفات نماید بحور و جنّت و طوبی

بجام باده صافی بشوی جامه ی صوفی

چرا که باده نشاند غبار توبه و تقوی

چو چشم مست تو فتوی دهد که باده حلالست

بریز خون صراحی چه حاجتست بفتوی

بیاد لعل تو خواجو چو در محاوره آید

کند بمنطق شیرین بیان معجز عیسی