ساقیا وقتِ صبوح آمد بیار آن جام را
میپرستانیم درده بادهٔ گلفام را
زاهدان را چون ز منظوری نهانی چاره نیست
پس نشاید عیبکردن رندِ دُردآشام را
احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصل است
هرکه از اول تصوّر میکند فرجام را
من به بویِ دانهٔ خالش به دام افتادهام
گرچه صیدِ نیکوان، دولت شمارد دام را
هرکه او را ذرهای با ماهرویان مهر نیست
بر چنین عامی فضیلت مینهند انعام را
شام را از صبحِ صادق باز نشناسم ز شوق
چون مَهَم پُرچین کند بر صبحِ صادق، شام را
گر بدینسان بر درِ بتخانهٔ چین بگذرد
بتپرستان، پیشِ رویش بشکنند اصنام را
بر گدایان، حکمِ کشتن هست سلطان را ولیک
هم به لطفِ عامِ او اومید باشد عام را
چون بهر معنی که بینی تکیه بر ایّام نیست
حیف باشد «خواجو» ار ضایع کنی ایّام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
[...]
ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را
جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را
زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است
بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
[...]
من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را
کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را
تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد
بر مراد خویش یابم گردش ایام را
رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من
[...]
یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را
عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را
جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی
نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟
ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه
[...]
کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مرا
جامه پوشان که نشناسد کسی آنجا مرا
چند در کوی تو باشد همنشین من رقیب
برق آهم کاش یا او را بسوزد یا مرا
کلخنی شد منزلم بی آتش رخسار او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.