کسی کو دل بر جانان ندارد
دلی دارد ولیکن جان ندارد
هر آنکو با سر زلف سیاهش
سری دارد سر و سامان ندارد
ز غرقاب غمش کی جان توان برد
که دریا نیست کان پایان ندارد
بهر موئی دلی دارد ولیکن
ز چندین دل غمی چندان ندارد
قمر گفتم چو رویش دلفروزست
ولیکن چون بدیدم آن ندارد
نسیم باغ جنّت چون عذارش
گلی در روضه ی رضوان ندارد
چو قدّش باغبان گر راست خواهی
خرامان سرو در بستان ندارد
ترا با مه کنم نسبت ولی ماه
شکنج زلف مشک افشان ندارد
چه درمان خواجو اردر دردمیری
که درد عاشقی درمان ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها بیان میکند که عشق و دل باختگی به جانان محتوایی عمیق و پیچیده دارد. اگرچه کسانی دل دارند، اما توانایی و آرامش واقعی را ندارند. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند، اما در عین حال، نشان میدهد که این جذابیت همیشه فراموش نشدنی و دلربا نیست. به ویژه جایی که میگوید اگرچه در دلش برای معشوق احساسی قوی دارد، به سبب درد عشق، آرامش را از دست داده است. در انتها، شاعر به ناامیدی در پیدا کردن درمان برای درد عاشقی اشاره میکند که این درد هرگز پایان نمییابد.
هوش مصنوعی: کسی که به معشوق خود علاقهای ندارد، شاید دل داشته باشد ولی آرامش و جان ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و جذابیت موهای سیاه او علاقهمند باشد، آرامش و ثباتی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: از深 مشکلی که در دل دارد، چگونه میتواند جانش را نجات دهد، زیرا این درد و غم به اندازهای عمیق و بیپایان است که تمام وجودش را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: هر مویی از موهای سر، دل یک نفر را تحت تاثیر قرار میدهد، اما از میان تمامی این دلها، غم چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی به ماه گفتم که چهرهاش زیبا و دلانگیز است، ولی وقتی او را دیدم، متوجه شدم که زیبایی لازم را ندارد.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری که بهشتی است، مانند بویی از گلی در باغ رضوان ندارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی باغبان صالحی داشته باشی، باید بدانی که قد و قامتش باید درست و به جا باشد، وگرنه هیچ سرو زیبایی در باغ نخواهد رویید.
هوش مصنوعی: من تو را به زیبایی ماه میسازم، اما زیبایی تو مانند ماهی نیست که زلفهایش را به شکلی افشان کند و دلربا باشد.
هوش مصنوعی: هر دارویی که خواجو برای دردش بیابد، دردی که ناشی از عشق است درمانی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
[...]
نباتی چو خط تو بستان ندارد
مذاق لبت شکرستان ندارد
همه«آنی»و ملک خوبی تو داری
تو این داری و جز تو، کس«آن»ندارد
چو گردون نیی، زانکه کین تو پیدا
[...]
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
[...]
چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
[...]
مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد
مسلمانان مرا دردیست در دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.