دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
که جان یک لحظه بیجانان ندارد
به آسانی منه در کوی او پای
که رهرو راه را آسان ندارد
چه عشق است این که خود نقصان نگیرد
چه درد است این که خود درمان ندارد
دلم در درد عشق او چنان است
که دل بی درد عشقش جان ندارد
مرو در راه او گر ناتوانی
که دور است این ره و پایان ندارد
اگر قوت نداری دور ازین راه
که کوی عاشقان پیشان ندارد
برو عطار دم درکش که جانان
همه عمرت چنین حیران ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و دردناک است که عطار به آن اشاره میکند. در این اشعار عشق به معشوقی که بینظیر و جانسوز است توصیف میشود، به گونهای که در دل عاشق هیچ چیز جز عشق او وجود ندارد. محتوای شعر به ما میگوید که عشق واقعی در این دنیا نمیتواند بیدرد و بیسختی باشد و راه عشق نیاز به توان و همت دارد. او به کسانی که توانایی و قدرت کافی برای ادامه این راه را ندارند، توصیه میکند که نباید به سمت آن بروند، زیرا این راه سخت و بیپایان است. در نهایت، عطار از خواننده میخواهد که به دمی بیندیشد که جانان (معشوق) هیچگاه نخواهد رنجید و گم شود.
هوش مصنوعی: دل کسی که به عشق معشوقش جان ندهد، نمیتواند بگوید که او به حقیقت ایمان ندارد.
هوش مصنوعی: در این میدان، اگر کسی فراهم شود و دمبهدم شاهد حضور یاران باشد، هیچکس جرأت یک حرکت و پیکار را ندارد.
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیا دارای ثروتی باارزش هستند، اما حتی یک لحظه زندگی در میان بیجانها هم بینهایت ارزشمند است.
هوش مصنوعی: به راحتی در مسیر او قدم نگذار، زیرا کسی که در این راه قدم میزند، کارش آسان نیست.
هوش مصنوعی: این چه عشقی است که از کمبودهای خود آگاه نمیشود و چه دردی است که درمانی برای خود ندارد؟
هوش مصنوعی: دل من به شدت برای عشق او رنج میکشد، به طوری که دل بیعشق او هیچ vitality و زندگی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر ناتوانی، به سراغ این مسیر نرو، زیرا این راه دور است و هیچگاه به انتها نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر قدرت و توان کافی نداری، از این مسیر دور شو؛ زیرا که این راهی که به عاشقان میرسد، هیچ رنج و زحمتی را بر نمیتابد.
هوش مصنوعی: به بیرون برو و به عطار نزدیک شو، زیرا عشق و زیبایی که همیشه آرزویش را داشتی، هیچگاه اینگونه متعجب و سرگشتهات نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر درمان کنم امکان ندارد
که درد عشق تو درمان ندارد
ز بحر عشق تو موجی نخیزد
که در هر قطره صد طوفان ندارد
غمت را پاکبازی میبباید
[...]
نباتی چو خط تو بستان ندارد
مذاق لبت شکرستان ندارد
همه«آنی»و ملک خوبی تو داری
تو این داری و جز تو، کس«آن»ندارد
چو گردون نیی، زانکه کین تو پیدا
[...]
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
[...]
چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
[...]
مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد
مسلمانان مرا دردیست در دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.