چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
ز لعل و در لب و دندان ندارد
چمن دارد چنان سروی ولیکن
رخ خوب و لب خندان ندارد
به مهر و مه رسیدن دارد امکان
ولی در وی رسید امکان ندارد
دلم دارد بتی دلدار و دمساز
ولی بی وصل جانان جان ندارد
تنم دارد دلی در غم شکیبا
ولی با درد او درمان ندارد
من سرگشته را شب نیست کز هجر
چو زلف خویش سرگردان ندارد
به وصف روی آن دلبند دوران
هنرمندی چو من دوران ندارد
در این ایام یک صاحب هنر نیست
که جاه از صاحب دیوان ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به توصیف ویژگیهای بینظیر و خاص یک معشوق میپردازد و میگوید که چنین صفات و زیباییهایی در هیچ کجا یافت نمیشود. او به تشابهات با چیزهای زیبا مانند ماه، گل، و سواران چالاک اشاره میکند و میگوید که حتی فلک و چمن نیز نتوانستهاند مانند محبوب او را پدید بیاورند. همچنین، شاعر از حس فقدان و درد ناشی از جدایی و هجران صحبت میکند و بیان میکند که هیچکس در این دور و زمانه به اندازه او هنر ندارد و هیچکس مانند او نمیتواند این معشوق را توصیف کند. در نهایت، شاعر به تنهایی و غم خود در absence محبوبش ابراز حسرت میکند.
هوش مصنوعی: هیچ لشکری مانند لشکرکشی سلطان وجود ندارد و هیچ موجودی مانند حوریان بهشتی رضوان نیست.
هوش مصنوعی: بدان که چالاکی و تندبازی، ارزشی بیش از سفر به سرزمینهای دور و پادشاهیهای بزرگ دارد.
هوش مصنوعی: آسمان هم ماهی مانند صورت او دارد، اما مثل لب و دندانش ز لعل و زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: چمن زیبا و سرسبز است و درخت سراپای زیبایی دارد، اما آنچه که زیبایی واقعی را میسازد، چهره زیبا و لبخند دلنشین نیست.
هوش مصنوعی: رای رسیدن به عشق و دوستی ممکن است، اما در عشق واقعی نمیتوان به آن رسید.
هوش مصنوعی: دل من عاشق کسی است که با او هماهنگ و همنوا هستم، اما بدون وصل او، جانم بیمعنا و بیروح شده است.
هوش مصنوعی: بدن من تحمل درد و رنج را دارد، اما دلایل غم و اندوهی که در دل دارم، هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من که دچار سردرگمی هستم، در شبهایی نیستم که از تنهایی و دوری محبوب خودم به حالت سرگشتگی بیفتم، چرا که او هم مانند زلفهایش مرا رها کرده و در عذاب هجران است.
هوش مصنوعی: به توصیف چهره آن محبوب، هیچ دوره هنری به زیبایی من نمیرسد.
هوش مصنوعی: در این زمان، کسی نیست که هنری داشته باشد و به مقام و جایگاهی نرسیده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
[...]
نباتی چو خط تو بستان ندارد
مذاق لبت شکرستان ندارد
همه«آنی»و ملک خوبی تو داری
تو این داری و جز تو، کس«آن»ندارد
چو گردون نیی، زانکه کین تو پیدا
[...]
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
[...]
مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد
مسلمانان مرا دردیست در دل
[...]
مسلمانی که این ایمان ندارد
تنی دارد ولیکن جان ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.