روزگاری روی در روی نگاری داشتم
راستی را با رخش خوش روزگاری داشتم
همچو بلبل می خروشیدم بفصل نوبهار
زانک در بستان عشرت نوبهاری داشتم
خوف غرقابم نبود و بیم موج از بهر آنک
کز میان قلزم محنت کناری داشتم
از کمین سازان کسی نگشود بر قلبم کمان
چون بمیدان زان صفت چابک سواری داشتم
گر غمم خون جگر می خورد هیچم غم نبود
از برای آنک چون او غمگساری داشتم
در نفس چون بادم از خاطر برون بردی غبار
گر بدیدی کز گذار او غباری داشتم
داشتم یاری که یکساعت ز من غیبت نداشت
گرچه هر ساعت نشیمن در دیاری داشتم
چرخ بد مهرش کنون کز من بدستان در ربود
گوئیا در خواب می بینم که یاری داشتم
همچو خواجو با بد و نیک کسم کاری نبود
لیک با او داشتم گر زانک کاری داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد عشق و دوستی گذشتهاش میپردازد. او بیان میکند که روزگاری خوش و آرام در کنار یاری خاص داشته و از زندگی لذت میبرده است. در آن زمان، نه از مشکلات و دردها میترسیده و نه از غمها نگران بوده، زیرا همواره دلیلی برای خوشحالی و امید داشته است. او به یاد میآورد که این دوستی همیشه در کنار او بوده و هیچوقت غیبت نداشته است. اما اکنون حس میکند که آن دوست از او دور شده و در غم و تنهایی به سر میبرد. شاعر با حسرت به یاد آورده که چگونه در گذشته از عشق و همراهی آن یار بهرهمند بوده و اکنون به دلتنگی و یادآوری آن روزها پرداخته است.
هوش مصنوعی: مدت زمانی را در کنار شخصی زیبا و دلپذیر سپری کردم که زبانی راست و صادق داشت و چهرهاش نیز بسیار دلنشین بود.
هوش مصنوعی: در فصل بهار مانند بلبل با شادی و سرزندگی آواز میخواندم، چون در این باغ شادمانی و لذت بهاری را تجربه میکردم.
هوش مصنوعی: من از غرق شدن در دریا ترسی ندارم و نگران موجهای خطرناک نیستم، زیرا از میان این دریای مشکلات، جایی برای خودم دارم که میتوانم در آن آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: هیچیک از کمینکنندگان نتوانستند به قلب من ضربه بزنند، چرا که من با ویژگیهای منحصر به فردی چون سواری چابک، به میدان آمدم.
هوش مصنوعی: اگر غم من به اندازه خون جگر باشد، باز هم برایم اهمیتی ندارد، زیرا به واسطه وجود او که تسکیندهنده غمهایم است، غمهای من کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: وقتی نفس من به آرامی دمید، غباری را که از یادم رفته بودی، به وضوح میدیدی. اگر میدانستی که از راه او چه غباری در دل داشتم.
هوش مصنوعی: من دوستی داشتم که همیشه در کنارم بود و هیچگاه از من دور نمیشد، با اینکه در هر لحظه ممکن بود در جایی دیگر زندگی کنم.
هوش مصنوعی: چرخ فلک و سرنوشتش اکنون از من دور شده و گویی در خواب میبینم که داشتن یاری در کنارم.
هوش مصنوعی: من مانند خواجو نه به خوب و بد مردم کاری داشتم، اما از آنجا که به او وابسته بودم، ارتباطی خاص با او داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن روزی که در دل مهر یاری داشتم
سینه ای پرسوز چشم اشکباری داشتم
یادباد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار
درکنار از اشک گلگون لاله زاری داشتم
کور بادا دیده بختم خوش آن روزی که من
[...]
خرم آن روزی که من با دوست کاری داشتم
با وصال او به شادی روزگاری داشتم
داشتم، باری از این اندیشه کاید جان برون
بر زبان راندن نمی آرم که یاری داشتم
تن چو گل صد پاره شد، از بس که غلتیدم به خاک
[...]
دوش، آغوش و بر و بوس و کناری داشتم
تا به هنگام سحر در بر نگاری داشتم
اختیارم باده خوردن بود و آغوش و کنار
از برای آنکه در دست اختیاری داشتم
شاهدی شوخی شگرفی شکری شیرین لبی
[...]
یاد ایامی که در دل خار خاری داشتم
در جگر چون لاله داغ گلعذاری داشتم
از تهی پایی به هر صحرا که راهم می فتاد
از سر هر خار امید بهاری داشتم
سکه فرمانروایی داشت روی چون زرم
[...]
یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم
بر سر مژگان ز خون دل بهاری داشتم
وقت آن زلف پریشان خوش، که از سودای او
خاطر جمع و دل امیدواری داشتم
تا غمش در سینه بود، اسباب عیشم کم نبود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.