گنجور

 
خواجوی کرمانی

روزگاری روی در روی نگاری داشتم

راستی را با رخش خوش روزگاری داشتم

همچو بلبل می خروشیدم بفصل نوبهار

زانک در بستان عشرت نوبهاری داشتم

خوف غرقابم نبود و بیم موج از بهر آنک

کز میان قلزم محنت کناری داشتم

از کمین سازان کسی نگشود بر قلبم کمان

چون بمیدان زان صفت چابک سواری داشتم

گر غمم خون جگر می خورد هیچم غم نبود

از برای آنک چون او غمگساری داشتم

در نفس چون بادم از خاطر برون بردی غبار

گر بدیدی کز گذار او غباری داشتم

داشتم یاری که یکساعت ز من غیبت نداشت

گرچه هر ساعت نشیمن در دیاری داشتم

چرخ بد مهرش کنون کز من بدستان در ربود

گوئیا در خواب می بینم که یاری داشتم

همچو خواجو با بد و نیک کسم کاری نبود

لیک با او داشتم گر زانک کاری داشتم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عبدالقادر گیلانی

ای خوش آن روزی که در دل مهر یاری داشتم

سینه ای پرسوز چشم اشکباری داشتم

یادباد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار

درکنار از اشک گلگون لاله زاری داشتم

کور بادا دیده بختم خوش آن روزی که من

[...]

امیرخسرو دهلوی

خرم آن روزی که من با دوست کاری داشتم

با وصال او به شادی روزگاری داشتم

داشتم، باری از این اندیشه کاید جان برون

بر زبان راندن نمی آرم که یاری داشتم

تن چو گل صد پاره شد، از بس که غلتیدم به خاک

[...]

حیدر شیرازی

دوش، آغوش و بر و بوس و کناری داشتم

تا به هنگام سحر در بر نگاری داشتم

اختیارم باده خوردن بود و آغوش و کنار

از برای آنکه در دست اختیاری داشتم

شاهدی شوخی شگرفی شکری شیرین لبی

[...]

صائب تبریزی

یاد ایامی که در دل خار خاری داشتم

در جگر چون لاله داغ گلعذاری داشتم

از تهی پایی به هر صحرا که راهم می فتاد

از سر هر خار امید بهاری داشتم

سکه فرمانروایی داشت روی چون زرم

[...]

قدسی مشهدی

یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم

بر سر مژگان ز خون دل بهاری داشتم

وقت آن زلف پریشان خوش، که از سودای او

خاطر جمع و دل امیدواری داشتم

تا غمش در سینه بود، اسباب عیشم کم نبود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه