آنچه در مدرسه آموختم ایامی چند
دوش در میکده دادم عوض جامی چند
بوالهوس خویشتن از حلقه عشاق تو خواند
ننگ را بین، که در آمیخته با نامی چند
زلف هندوت به دل های مسلمان آویخت
کفر بنگر که قرین گشته به اسلامی چند
سنگ بر من مزن، آیینه بر غیر بنه
بعد از این جای من و کنگره بامی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به تجربیات و آموختههایش در مدرسه و زندگی اشاره میکند. او با اشاره به تغییراتی که در زندگیاش رخ داده، از لذتهای دنیوی و عشق سخن میگوید و بر تضاد میان ننگ و نام، کفر و ایمان تأکید میکند. همچنین از زیباییهای ظاهری و اثر آن بر دلها و آسیبپذیری انسانها صحبت میکند. در نهایت، به نوعی از خود و شرایطش فاصله میگیرد و خواهان جدایی از قضاوتهای نادرست میشود.
هوش مصنوعی: آنچه در مدرسه یاد گرفتم، مدتی قبل در میکده برای به دست آوردن چند جام شراب صرف کردم.
هوش مصنوعی: کسی که به خوشگذرانى مشهور است، از میان عشقورزان به نام تو، ننگ را به نظاره مینشیند و میبیند که چگونه با نامهای مختلف در هم آمیخته است.
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و منحنی هندی، دلهای مسلمانان را مجذوب خود کرده است. ببین که کفر و بیایمانی چقدر در کنار ایمان و اسلام قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: به من آسیب نرسان، و اگر میخواهی反چهرهای را بگویی، به دیگران بگو. از این به بعد، جایی برای من نیست و من دیگر در جایی با ایمان و زیربنا نمیتوانم بمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا باز خرابیم بده جامی چند
پختهای چند فرو ریز به ما خامی چند
صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق
ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند
باده پیش آر که بر طرف چمن خوش باشد
[...]
حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب
[...]
به علی رغم عدو باز زدم جامی چند
توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند
منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق
فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند
فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر
[...]
منم امروز حریف قدح آشامی چند
چهره رنگین چو گل از باده گل اندامی چند
بهر ساقیگری و مطربی و قوالی
کرده آرام دل خویش دلارامی چند
وادی قدس بود کوی مغان باد سرم
[...]
نیم بسمل شدم از غمزه خودکامی چند
در دل آرام ندارم ز دلارامی چند
عقل، بسیار به هشیاری خود مغرور است
ساقیا خیز و بده ازپی هم جامی چند
با همه بیگنهی خوشدلم از بسمل خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.