به علی رغم عدو باز زدم جامی چند
توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند
منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق
فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند
فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر
می خور و وقت غنیمت شمر ایامی چند
کنج میخانه مرا خلوت خاص است مدام
زاهد و گوشهٔ محراب و دو سه عامی چند
نوبهار است و گل اروجه میت نیست بیا
برو از پیر خرابات بکن وامی چند
در مغان از لب جام و لب یار ای ساقی
به مراد دل خود یافته ام کامی چند
سید ار راه روی ، جز ره میخانه مرو
بشنو از من که در این راه زدم گامی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به لذتهای زندگی و عشق اشاره میکند و از توبه و روزهای گذشته خود دوری میجوید. او خود را رند و آزاد میداند و نسبت به سرزنشهای دیگران بیتوجه است. شاعر به فرصتهای زندگی اشاره میکند و از دیگران میخواهد که از زیباییها بهره ببرند و لحظات خوش را غنیمت بشمرند. همچنین، او صحبت از خلوت خود در میخانه و دلخوشیهای آنجا میکند و در نهایت به دیگران میگوید که بهتر است به جای دیگر مسیرها، به سوی میخانه بیایند و از لذتهای آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: با وجود دشمن، چند جام نوشیدم و توبهام را شکستم و از این نادانی رها شدم.
هوش مصنوعی: من تنها به رندی و زندگی در دنیای عشق پرداختهام و از سرزنشهای مردم عادی بیتوجه هستم، مانند گروهی از انسانهای بیتفکر.
هوش مصنوعی: فرصت را از دست نده، زلف زیبایی را در دستانت بگیر و لحظهها را غنیمت شمرده و از آنها لذت ببر.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ میخانه، همیشه فضای خصوصی و خاصی برای من وجود دارد؛ از طرفی، زاهدان و چند نفر عادی در آنجا حضور دارند.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و گلها در حال شکفتن هستند، بیا و از پیر خرابات (مرد دانا و مجرب) چند وام بگیر و از این خوشیها بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه از لب جام و لب یار به آنچه که خواستهام رسیدهام و خوشیهای فراوانی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که در مسیر زندگی قدم میزنی، به جز مسیر میخانه، به راه دیگری نرو. به من گوش کن که من در این مسیر چند قدم برداشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا باز خرابیم بده جامی چند
پختهای چند فرو ریز به ما خامی چند
صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق
ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند
باده پیش آر که بر طرف چمن خوش باشد
[...]
حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب
[...]
منم امروز حریف قدح آشامی چند
چهره رنگین چو گل از باده گل اندامی چند
بهر ساقیگری و مطربی و قوالی
کرده آرام دل خویش دلارامی چند
وادی قدس بود کوی مغان باد سرم
[...]
نیم بسمل شدم از غمزه خودکامی چند
در دل آرام ندارم ز دلارامی چند
عقل، بسیار به هشیاری خود مغرور است
ساقیا خیز و بده ازپی هم جامی چند
با همه بیگنهی خوشدلم از بسمل خویش
[...]
کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
گمرهان فضلا ترک جماعت کردند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.