به هر محفل که شمعی زآتش پروانه میسوزد
ز حسرت بس دل دیوانه و فرزانه میسوزد
شب هجران خیالش زد چنان بر خرمنم آتش
که برق شعلهام هم شمع و هم پروانه میسوزد
در این ویرانه آن دیوانه آتشنهادم من،
که هرشب از شرار نالهام ویرانه میسوزد
چنانم از جگر آتش برون آید که بر ساغر
نهم گر لعل لب، هم باده هم پیمانه میسوزد
خیالت بر من دیوانه، در ویرانه برقآسا
شراری زد که هم ویرانه هم دیوانه میسوزد
شدم در بزم هر آتشپرست افسانه عشقت
چو خرمن پیکرم از برق آن افسانه میسوزد
نه من پروانهسان هردم زنم آتش به بال و پر
که از سودای عشقت شمع در کاشانه میسوزد
چنان از عشق سوزد افسرا، جانانهام پیکر
که پنداری تو برق آشنا بیگانه میسوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل اغیار بر من از غم جانانه میسوزد
ز جور آشنا بر من دل بیگانه میسوزد
اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد
زبان شمع را سوز دل پروانه میسوزد
نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت
[...]
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه میسوزد
مرا لبهای آتشناک آن جانانه میسوزد
که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه میسوزد
دلا این گریه بیحاصل بود چندین چه میریزی
ز بیرون آب کاتش در درون خانه میسوزد
ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم
[...]
ز رشکِ کلبهٔ من کعبه و بتخانه میسوزد
تو در یک خانه آتش میزنی صد خانه میسوزد
تو می با غیر مینوشی و میگردم کبابت من
تو شمع انجمن میگردی و پروانه میسوزد
به جسم و جان من ای برق بیپروا مروت کن
[...]
چو شمع جلوه شبها عارض جانانه میسوزد
نگه در دیدهام بیتاب چون پروانه میسوزد
سراپا محشر پروانهام بیشمع رخساری
به تن هر قطره خونم بس که بیتابانه میسوزد
دمی بیشغل عشقت نیست دل در سینه میدانم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.