گنجور

 
افسر کرمانی

جز ملک محبت به جهان مملکتی نیست

جز بندگی دوست، در آن سلطنتی نیست

دل می سپرم در دهن افعی زلفت،

در فکرت دیوانه، مرا مشورتی نیست

از مرحمت آزاد غمت را بنوازی

برمن که اسیر تو شدم مرحمتی نیست

این منزلتی نیست که بر چرخ برآیم

جز خاک شدن در قدمت منزلتی نیست

دریاب که وصل تو بود بر من درویش،

آن دولت دایم که در آن مسکنتی نیست

جز در قدمش خاک شود پیکر افسر

بر درگه آن ماه مرا مسألتی نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست

مجموع‌تر از ملک رضا مملکتی نیست

گر منزلتی هست کسی را مگر آن است

کاندر نظر هیچ کسش منزلتی نیست

هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی

[...]

آشفتهٔ شیرازی

جز عشق کسی را بدرون سلطنتی نیست

مغشوق تر از ملک دلم مملکتی نیست

جبریل کجا دم زند از رتبه عاشق

کو را بجز از بام فلک منزلتی نیست

ذات همه کس را بصفت می نشناسد

[...]

رضاقلی خان هدایت

گر منزلتی هست کسی را مگر آن است

کاندر نظر هیچکسش منزلتی نیست

هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی

تو ترک صفت کن که ازین به صفتی نیست

سنگی و گیاهی که درو خاصیتی هست

[...]

ملک‌الشعرا بهار

بدتر ز دورویی به جهان منقصتی نیست

وز صدق نکوتر به دو عالم صفتی نیست

آن را که به نزدیک خدا منزلتی هست

غم نیست گرش نزد شهان منزلتی نیست

رحم آر بر آن قوم که در پنجهٔ ظالم

[...]

صغیر اصفهانی

جز معرفت از بهر بشر خاصیتی نیست

بی خاصیتی در تو اگر معرفتی نیست

گویم بتو از روی محبت به محبت

میکوش که محبوب تر از این صفتی نیست

ای خود سر خود رو که گریزی ز مربی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه