هرجا که تو بنشینی، صد فتنه برانگیزی
هر فتنه شود هفتاد، هر لحظه که برخیزی
کام دل هر عاقل، از لعل شکر خایی
دام ره هر دانا، با زلف دلاویزی
از جلوه رخ بیضا، در هاله تو می پوشی
وز سبزه خط عنبر، بر لاله بیاویزی
بر فرق سر خورشید، خاک سیه از غیرت
زآن کاکلِ مُشک افشان، ای ماه تو می بیزی
از زلف عبیر آسا، در هاله قمر پوشی
وز طلعت چون بیضا، در لاله گهرریزی
از لعل روان پرور، با معجز عیسایی
وز چشم ستم گستر، با فتنه چنگیزی
در کوه غم عشقت، خوبان همه فرهادند
صد حیف که چون شیرین، هم صحبت پرویزی
از خانه خود ای دوست، من رفتم و او آمد
وقت است فریدون وار، با حادثه بستیزی
ای آن که دل ما شد، دیوانه زنجیرت
گیرم که پری زادی، از ما ز چه بگریزی
ای آن که تو را باشد، رخساره چو آیینه
از آه دل افسر، تا چند نپرهیزی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت فردی اشاره دارد که هر جا که باشد، فتنه و آشوب به راه میاندازد. شاعر از خواص روح و تأثیرات عشق سخن میگوید و به توصیف زیباییهایی میپردازد که از آن فرد ناشی میشود. همچنین اشاره به مشکلات و دردهای عشق دارد و از شخصیتهای افسانهای مثل فریدون و شیرین یاد میکند. در نهایت، شاعر به عاشق و معشوق اشاره میکند و از آنها میخواهد که از این عشق پر رنگ و پر شور فراری نباشند.
هوش مصنوعی: هر جا که تو حضور داشته باشی، باعث بروز مشکلات و بدبختیهای زیادی میشوی. هر یک از این مشکلات میتواند حتی بیشتر و بیشتر شود و با هر بار که از جا برمیخیزی، این مشکلات افزایش پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: هر فرد عاقلی به راحتی میتواند به آرزوها و خواستههای خود برسد، و هر فرد دانا از زیباییهای زندگی بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی چهرهات، مانند یک هاله درخشانی را به خود میپوشانی و از رنگ سبز و عطری مشابه عنبر، بر گلهای لاله میافزایی.
هوش مصنوعی: بر بالای سر خورشید، خاک تیرهای از غیرت آن موهای معطر، ای ماه، تو را میپوشاند.
هوش مصنوعی: از زلفی زیبا و خوشبو، مانند عطر گلاب، در پرتو نور ماه پنهان هستی و چهرهات مانند دانههای درون لاله، دلنشین و جلوهگر است.
هوش مصنوعی: از سنگی که به آرامی برویید، با قدرت معجزهای که مثل عیسی (ع) است و از چشمی که در آن ستم و فساد دیده میشود، با توطئهای شبیه به چنگیز (خان مغول).
هوش مصنوعی: در میان درد و غم عشق تو، همه زیباها مانند فرهاد هستند، ولی افسوس که مانند شیرین، همدم پروزی شدهاند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من از خانهام خارج شدم و او به خانهام آمد. اکنون زمان آن رسیده که مانند فریدون با حوادث و چالشها مقابله کنیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل ما را مجنون خود کردهای، میخواهم مانند زنجیری به تو بسته شوم، چون تو موجودی همچون پری هستی و نمیدانم چرا از ما دوری میکنی.
هوش مصنوعی: ای آن کسی که چهرهات مانند آیینه است و از درد دل به زیباییات افزوده، چرا هنوز از آن پرهیز میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی
هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی
صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی
صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی
چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی
[...]
در پرده قانون چند بی فایده آویزی
مطرب ره عشقی زن تا شور برانگیزی
تا مستی عشقت هست مستان می انگوری
چون باده صافی هست با درد چه آمیزی
عقلت بمثل شیر است عشقت بیقین آتش
[...]
صد نالهٔ شبگیری صد صبح بلا خیزی
صد آه شررریزی یک شعر دلآویزی
در عشق و هوسناکی دانی که تفاوت چیست
آن تیشهٔ فرهادی این حیلهٔ پرویزی
با پردگیان برگو کاین مشت غبار من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.