گنجور

 
افسر کرمانی

ماه من، ای بدر آفتاب شمایل

شاه من، ای خسرو خجسته خصایل

دیده ترسا به هیچ دیر و کلیسا

چون تو ندیده بتی بدیع شمایل

فتنه چشمت بلای جان بزرگان

رشته زلفت بقای عمر قبایل

ابرو و چشمت قرین هم به چه ماند؟

ترک سیاهی که تیغ کرده حمایل

عفو تو بر جرم خود شفیع نمودم

بهتر از اینم دگر کدام وسایل

پاره کنم پیرهن که هیچ نگنجد

جز بدن اندر میان ما و تو حایل

 
 
 
سعدی

چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

یار من و شمع جمع و شاه قبایل

جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی

سرو ندیدم بدین صفت متمایل

هر صفتی را دلیل معرفتی هست

[...]

آشفتهٔ شیرازی

حسن بدیع تو ای خجسته شمایل

فتنه ایام گشت و شور قبایل

بار دل عاشقانت زلف دو تا کرد

ورنه نبودی بدین صفت تمایل

از که بپوشم حدیث عشق که باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
فروغی بسطامی

هر دل شیدا که شد به روی تو مایل

باز نگردد به صدهزار دلایل

سرو فرازنده از قیام تو بی پا

مهر فروزنده از جمال تو زایل

حلقهٔ گیسوی تو کمند مجانین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه