ای ماه پریچهر مطبوع خصایل
ای سرو صنوبر قد خورشید شمایل
آن زلف چو شام تو که پرورده صبح است
بر تیرگی بخت دل ماست دلایل
پیداست که بر فرق کند خاک تحسر،
آن دست که بر گردن تو نیست حمایل
پرورده خون دل و سرچشمه چشم است
سرو تو که با سرکشی آمد متمایل
ای دوست تویی از من و من از تو دریغا
کاغیار میان من و تو آمده حایل
تا خاک شود پیکر و آنگه بردش باد،
هرگز نشود از دل ما مهر تو زایل
آن نقطه موهوم که گویند دهانش،
هیچ است و عجب این که کند حل مسایل
تا سوخت مرا آتش عشق تو دل و جان
از آب بصر یکسره شستیم رسایل
بر زلف تو تنهاست نه مایل دل افسر،
بسیار دل این سلسله را آمده مایل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هرسو که کنی روتو بدینشکل و شمایل
گردند ترا عارف و عامی همه مایل
هم مایل رخسار تو خورشید جهانتاب
هم سائل دربار تو سلطان قبایل
پامال فراقت نشده سر نتوان کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.