حسن بدیع تو ای خجسته شمایل
فتنه ایام گشت و شور قبایل
بار دل عاشقانت زلف دو تا کرد
ورنه نبودی بدین صفت تمایل
از که بپوشم حدیث عشق که باشد
چهره و اشکم بدرد عشق دلایل
خواهی اگر خم نشین شوی چو فلاطون
در خم باده بشو کتاب فضایل
مشکلی افتاده بود نقطه موهوم
کرد به حرفی لب تو حل مسائل
بندد اگر بت پرست رشته زرنار
بر بت رویت چراست زلف حمایل
گفته آشفته پیش زلف تو گفتی
هر دو برقص آمدند سامع و قائل
وصل تو جانانه بود قسمت جانم
گر نشدی جان میان ما و تو حایل
عشق علی شست نقش مهر بتان را
ملت احمد نمود نسخ اوایل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
یار من و شمع جمع و شاه قبایل
جلوه کنان میروی و باز میآیی
سرو ندیدم بدین صفت متمایل
هر صفتی را دلیل معرفتی هست
[...]
خسرو شیرین لبان توئی بشمایل
کعبه کوی تو قبله گاه قبایل
شایدت ار مصریان شوند زلیخا
یوسف عصری بتا بشکل و شمایل
حالت مجنون بجو نه حکمت لقمان
[...]
هر دل شیدا که شد به روی تو مایل
باز نگردد به صدهزار دلایل
سرو فرازنده از قیام تو بی پا
مهر فروزنده از جمال تو زایل
حلقهٔ گیسوی تو کمند مجانین
[...]
ماه من، ای بدر آفتاب شمایل
شاه من، ای خسرو خجسته خصایل
دیده ترسا به هیچ دیر و کلیسا
چون تو ندیده بتی بدیع شمایل
فتنه چشمت بلای جان بزرگان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.