گنجور

 
فروغی بسطامی

هر دل شیدا که شد به روی تو مایل

باز نگردد به صدهزار دلایل

سرو فرازنده از قیام تو بی پا

مهر فروزنده از جمال تو زایل

حلقهٔ گیسوی تو کمند مجانین

جلوهٔ بالای تو بلای قبایل

پردهٔ تن را به دست شوق دریدیم

تا نشود در میان ما و تو حایل

واسطه را با تو هیچ رابطه‌ای نیست

کس به وصال تو چون رسد به وسایل

عشق صدا می‌زند به کافر ومؤمن

باده طرب می‌دهد به منکر و قایل

ای که ندیدی مقام عاشق و معشوق

عزت منعم ببین و ذلت سایل

دم نتوان زد به مجلسی که در آن جا

مهر خموشی زدند بر لب قایل

من نه کنون پا نهاده‌ام به خرابات

بر سر این کوچه بوده‌ام از اوایل

آن که نشوید به باده خرقهٔ تقوی

پاک نخواهد شدن ز عین رذایل

کی ز تو شیرین شود مذاق فروغی

بی کرم خسرو خجسته خصایل

چشم و چراغ ستاره ناصردین شاه

آن که به گوش فلک کشیده قنایل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

یار من و شمع جمع و شاه قبایل

جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی

سرو ندیدم بدین صفت متمایل

هر صفتی را دلیل معرفتی هست

[...]

آشفتهٔ شیرازی

حسن بدیع تو ای خجسته شمایل

فتنه ایام گشت و شور قبایل

بار دل عاشقانت زلف دو تا کرد

ورنه نبودی بدین صفت تمایل

از که بپوشم حدیث عشق که باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
افسر کرمانی

ماه من، ای بدر آفتاب شمایل

شاه من، ای خسرو خجسته خصایل

دیده ترسا به هیچ دیر و کلیسا

چون تو ندیده بتی بدیع شمایل

فتنه چشمت بلای جان بزرگان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه