ای پناه هر فقیر و هر اسیر
من ز پا افتادهام دستم بگیر
نه همین زنجیر ما زلف تو شد
هر خمش زندان جان صد اسیر
از دو زلفت روزگارم چون شب است
وز دو لعلت ارغوانم چون زریر
چون رخت ماهی ندیده تاکنون
چشم عالم بین مام چرخ پیر
جستجوی دل ز زلفت می کنم
من نه تنها، بلکه هر برنا و پیر
بود در زلف تو و گم شد دلم
بعد عمری جستمش از نوک تیر
گر به خاکم بگذری بعد از هلاک
چون نیم در استخوان افتد نفیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرسنه روباه شد تا آن تبیر
چشم زی او برده، مانده خیر خیر
ای نگار تیر بالا روز تیر
خیز و جام باده ده بر لحن زیر
عاشقی در پرده عشاق گوی
راههای طبع خواه دلپذیر
شعرهای شهره از من دار گوش
[...]
تاح دولت ، ای جوان بی نظیر
از تو عاقل تر نباشد هیچ پیر
هست در اصلت بلندی بی خلاف
خود چنین باید وزیر بن الوزیر
در میان دولت تو می زییم
[...]
ای بهمت برتر از چرخ اثیر
وز بزرگی دین یزدان را نصیر
برده حکمت گوی از باد صبا
کرده دستت دست برابر مطیر
ای جوان بختی که مثل و شبه تو
[...]
ای خرد در راه تو طفلی بشیر
گم شده در جست و جویت عقل پیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.