گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر

که هست جان معانی به لفظ تو زنده

گر آیدش ز نهیب تو سنگ در دندان

شود کواکب پروین ز هم پراگنده

فضای دهر شود همچو گریه گوهر بار

کجا سخای تو دندان نمود چون خنده

سپهر، کورا بر زیر پای دندانست

کند همیشه ازین در تراش چون رنده

ز لفظ پاک تو بی حشوتر سخن نبود

وگرچه هست به انواع نکته آگنده

چو صبح خنده زنان جان بداد گل ز طرب

خرد به لطف تو گل را چو کرد ماننده

گناه بخشا! کی میشود زوال پذیر؟

تغیّری که پذیرفت رای فرخنده

مدار عاطفت خود درغ از آن که بود

ز آستان تو بر پای نهمتش کنده

فلک به ابروی عیشش گره در آورده

جهان بدست جفایش ز بیخ برکنده

بدان سبب که ترا دید سرگران چو دوات

ز غصّه همچو قلم می رود سرافکنده

نظر بدین سخنان چو آب روشن دار

نگه مکن به سر و ریش و جامة ژنده

بدان خدای که دست دهنده داد ترا

چنان که داد رهی را زبان خواهنده

که از عتاب عنان سوی عفو فرمایی

کنون که رفت ز اندازه مالش بنده

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

مسیح اگر به نفس کرد مرده‌ای زنده

بیا که مرده به می زنده می کند بنده

غلام همّت دهقان و دست و بیل وی‌ام

که شاخِ رز بنشانده‌ست و بیخ غم کنده

مرا چه غم که ملامت کنند مدعیان

[...]

جهان ملک خاتون

بنفشه چون سر زلف بتان سر افکنده

به پیش زلف تو نرگس ز جان شده بنده

نیازمند وصال توأم مرا بنواز

که نیست بنده مسکین به هجرت ارزنده

به جان تو که ازین بیشتر به درد فراق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
شاه نعمت‌الله ولی

منم که همت من جز خدا نمی جوید

خوشست همت عالی که باد پاینده

مرا به سایهٔ طوبی چه التفات بود

که هست سایهٔ من آفتاب تابنده

تو راست دنیی وعقبی مراست حضرت او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
اهلی شیرازی

رسید مست من از می برخ گل افکنده

رخی و صد گل خوبی لبی و صد خنده

کلاله بسته و چون گل گشاده پیشانی

زرشک او مه تو چین بچهره افکنده

گشاده از مه ابرو چو حلقه کعبه

[...]

میرزاده عشقی

سخن گهی هم در ضمن شوخی و خنده

بُد از عروسی و عقد و نکاح زیبنده

شریک بودن در زندگی آینده

پس آن جوان پی تفریح، پنجه افکنده

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میرزاده عشقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه