گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم

بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو

آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای

چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو

گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار

گلشن گردون نباشد یک گل از گلزار تو

آورد دزد حوادث نقب در دیوار ملک

گر نباشد پاسبانش دولت بیدار تو

از ضمیر روشنت دارم گواهی معتبر

کین دعاگو از دل و جان هست خدمتکار تو

بی گنه سیلیّ حرمانم مزن از دست جود

بس که خود بی بهره ام از دولت بیدار تو

چون کم از من بنده صد کس بیش از هر زمره یی

زندگانی می کنند از راتب و ادرار تو

بد نباشد نیز چون من آفرین گر بردرت

گرچه بیش از آفرینست از شگرفی کار تو

خود مکن قصّه دراز ، آخر نباشد کم زنان

چون طمع کوتاه گشت از جبّه و دستار تو

گرچه از روی کرم بر مقتضای رسم خویش

در حق کمن کرد سعیی کلک گوهربار تو

وجه نان روشنترک باید مرین دیوانه را

کآبروی و خون خود ریزد باستحضار تو

گر تردّد لازمست آخر سوی درگاه تو

ور حوالت بر در بستست ، هم انبار تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای شکسته رونق بازار جان بازار تو

عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو

توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد

گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو

خوبی خوبان عالم گر بسنجی بی‌غلط

[...]

مولانا

ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو

نقش‌هایی دیدم از گلزار تو گلزار تو

کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی

خط‌هایی دارم از اقرار تو اقرار تو

می‌گدازم می‌گدازم هر زمان همچون شکر

[...]

محتشم کاشانی

کای گلستان حیا حیف از گل رخسار تو

بی‌محل رفتی دریغ از سرو خوش رفتار تو

چرخ گر بهر تو شمشیر اجل می‌کرد تیز

کاش اول کار ما می‌ساخت آنگه کار تو

مرگ ایام جوانی با تو مه‌پیکر نکرد

[...]

صائب تبریزی

قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو

عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو

آب را کز بی قراری نعل در آتش بود

خشک چون آیینه سازد حیرت گلزار تو

خنده گل چون شکست شیشه اش در دل خلد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

نصرت و فتح و ظفر بخت و سعادت یار تو

روز و شب اقبال و دولت هست خدمتگار تو

چشم ما روشن بود از پرتو دیدار تو

عید مردم دیدن مه عید ما رخسار تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه