ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
نقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار تو
کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی
خطهایی دارم از اقرار تو اقرار تو
میگدازم میگدازم هر زمان همچون شکر
از شکرها رسته از گفتار تو گفتار تو
شب همه خلقان بخفته چشم من بیدار و باز
همچو بخت و طالع بیدار تو بیدار تو
چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی
راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو
ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم
هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو
ای دم هشیاریم بیهوش هشیاری تو
ای دم بیهوشیم هشیار تو هشیار تو
چشمهها بر دل بجوشد هر دم از دریای تو
چشم دل پرک زن انوار تو انوار تو
شمس تبریزی که عالم اندک اندک بود
از عطا و بخشش بسیار تو بسیار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق احساسات عاشقانه اشاره دارد. شاعر از اسرار و زیباییهای معشوق خود سخن میگوید و تأثیر عمیق عشق بر زندگیاش را توصیف میکند. او از حسرت و دوری، و همچنین از حالت بیتابی ناشی از عشق میگوید. شاعر به تأثیر معشوق بر روح و جان خود اشاره کرده و به عواطف و احساسات قویاش میبالد. در نهایت، او به مقام و جایگاه ویژه معشوق خود به عنوان منبع نور و شادی اشاره میکند و به اهمیت عشق در زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من در حال و هوای رازهای وجودت غرق شدم و از زیباییهایی که در باغ تو نهفته است، تصاویری را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو جان دادهام، حتی اگر تو منکر این عشق شوی. من شواهدی دارم که از اعتراف و بیان عشق تو حکایت میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه مثل شکر ذوب میشوم، همانطور که شکر از شکرهای دیگر جدا میشود، به خاطر گفتار تو.
هوش مصنوعی: در شب وقتی همه مردم خوابند، چشمان من بیدار است و همچنان که سرنوشت تو بیدار است، تو نیز بیدار هستی.
هوش مصنوعی: چند بار میگویی که چرا در کارها مانند یک آدم تنبل عمل کردی؟ ای محبوب، راست بگو دربارهی رفتارهایی که از تو سر زده.
هوش مصنوعی: ای پزشک عاشقان، ما به این بیماری دچار هستیم که ناشی از عشق به دو نرگس زیبای توست.
هوش مصنوعی: بیداری ما وابسته به آگاهی و هشیاری توست، و در حالتی که بیهوشیم، تو هشیاری ما را به عهده داری.
هوش مصنوعی: چشمهها هر لحظه از دل من به خاطر عظمت تو میجوشند و چشم دل من پر از نور توست.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی که آرامآرام علم و دانایی را به دست میآورد، به خاطر سخاوت و generosity بیپایان تو، توانسته است این علم را به دست آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد
گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
[...]
ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم
بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو
آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای
چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو
گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار
[...]
کای گلستان حیا حیف از گل رخسار تو
بیمحل رفتی دریغ از سرو خوش رفتار تو
چرخ گر بهر تو شمشیر اجل میکرد تیز
کاش اول کار ما میساخت آنگه کار تو
مرگ ایام جوانی با تو مهپیکر نکرد
[...]
قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو
عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو
آب را کز بی قراری نعل در آتش بود
خشک چون آیینه سازد حیرت گلزار تو
خنده گل چون شکست شیشه اش در دل خلد
[...]
نصرت و فتح و ظفر بخت و سعادت یار تو
روز و شب اقبال و دولت هست خدمتگار تو
چشم ما روشن بود از پرتو دیدار تو
عید مردم دیدن مه عید ما رخسار تو
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.