گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دو چیز من بدعا خواستم همی ز خدای

کمیّ عمر عدو و فزونی زر تو

یکی بدان که توانگر شوم ز نعمت تو

یکی بدان که شود بیش رتبتم بر تو

خدای هر دو به اقبال تو میسّر کرد

چنان که بود مراد و هوای چاکر تو

اگر چه حال دعا گو تفاوتی بنکرد

از آنچه بود مکن کم سعادت سر تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

بآفتاب جهانتاب سایه پرور تو

بتاب طره مهپوش سایه گستر تو

که من بمهر رخت ذره ئی جدا نشوم

گرم بتیغ زنی همچو سایه از بر تو

بخال خلد نشینت که روز و شب چو بلال

[...]

اهلی شیرازی

بکعبه دل نکشد یا امام از در تو

بس است کعبه ما مرقد منور تو

فرشته هر نفس آید برای عطر دماغ

شمیم خوان برد از مشهد معطر تو

شهان بجهد مسخر کنند ملکی را

[...]

میلی

به ناکسی نبود هیچ‌کس برابر تو

ز سگ تو کمتر و کمتر ز سگ برادر تو

صائب تبریزی

اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

برون نمی رود این باد نخوت از سر تو

ز سرکشی تو نبینی به زیر پا، ورنه

به لای نفی بنا کرده اند پیکر تو

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه