ای ز گردون بشرف برده سبق
وز عطارد بهنر برده گرو
در شب خطّ تو معنیّ دقیق
گشت انگشت نما چون مه نو
اگرت ابر بهاری خوانم
بمرنج از من و از جا بمرو
شاعران ژاژ چنین خود خایند
تو از این معنی در تاب مشو
تو که ثابت تری از کوه چو خس
مشو از هر بادی بیهده دو
نیک شو با من و اندر حق من
به بدی گفتن مفسد مگرو
وجه مرسوم من ار روشن نیست
بر تو سهلست طریقش بشنو
بستان داس هلل از گردون
پس بدان سنبله را سر بدرو
این چه بی رسمی و بی از رمیست
که فگندی ز فرازم در گو
جو پارینه و امسالینم
می برد اشتر و بر تو به دو جو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخن بی غرض از من بشنو
بر دشمن مشو ایدوست مشو
دشمنان راه بدت آموزند
مشنو هرزه دشمن مشنو
با تو امشب ندبی خواهم باخت
[...]
گر کند بخت ره آموزی را
داغ شوق تو شود روزی او
زین هیاهو عسس و شحنه ز کو
گرد گشتند بدور سر او
هر سحرگه دمِ در بر لبِ جو
بود چون کِرمِ به گِل رفته فُرُو
داشتند آرزوی صحبت تو
مولیر و کرنی و راسین و روسو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.