اگر در حیّز عالم کسی هست
که همّت بر کرم مقصور دارد
نباشدجز شهاب الدّین که طبعش
همه خطّ هنر موفور دارد
زجام لطف او یک جرعه آنست
که در سر نرگس مخمور دارد
زباد خلق او یک شمّه آنست
که در دل غنچۀ مستور دارد
که باشد بحر تاباشد چو دستش؟
که او چون بحر صد گنجور دارد
غلام آن چنان رای منیرم
که چونخورشید صد مزدور دارد
حدیث حاتم طایی شنیدی
که هر کس در کتب مسطور دارد
نباشد ده یکی از آن مقامات
که دستش در سخا مشهور دارد
ز جان بر دولت او مهربانست
فلک گرچه دلی کینور دارد
شعاع خاطرش بر چرخ چارم
دل خورشید را محرور را دارد
ازآن معنی جهانگیرست خورشید
که هم از رای اومنشور دارد
ز گوهر پاشی دست و زبانش
زمانه لؤلؤ منثور دارد
زدم سردی حسودش چون خزانست
ولی در دل تف باحور دارد
زمانه دشمنش رادر لگد کوب
بسان خوشۀ انگور دارد
بهر جانب که روی آورد عزمش
سپهرش اندر آن منصور دارد
کمال لطف او از بردباری
همیشه خصم را مغرور دارد
صریر کلک او در نشر اموات
مگر انبازه یی با صور دارد
زکلکش خشگ مغززی بس عجب نیست
که سر با مشک و با کافور دارد
بنزد عقل نعل مرکب او
شرف بر گوشوار حور دارد
زطبعش شاخ معنی بارور شد
ز رایش کار دانش نور دارد
بزرگا! زارزوی خدمت تو
رهی گرچه دلی رنجور دارد
همی ترسد که از ناسازی آنجا
مزاج زاد فی الطّنبور دارد
وگرنه زان کجاکش اعتقادست
بدان حضرت دلی آزور دارد
ازآن معنی بخدمت کمتر اید
کزآن درگاه زحمت دور دارد
در آن شک نیست کانعام دو دایم
همه اهل هنر را سور دارد
اگر داند که در گنجد طفیلی
مرا از جمع آن جمهور دارد
وگر شایستگیّ آن ندارم
بدین گستاخیم معذور دارد
ز الطاف الهی چشم دارم
که اعدای ترا مقهور دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر دربارهٔ شخصیت بزرگی به نام شهابالدین صحبت میکند که دارای فضائل و کرم بینظیری است. او را به عنوان شخصیتی توصیف میکند که طبعش همواره بر خط هنر و سخاوت غلبه دارد. شاعر از لطف و محبت این شخصیت یاد میکند و میگوید که او دریایی از گنجینههای نیکویی است.
شاعر به جنبههای مختلف شخصیت شهابالدین اشاره میکند، از جمله سخاوت او که مانند حاتم طایی است و از صبر و عزمش که موجب مغرور شدن دشمنانش میشود. او همچنین از کلام شیوا و تأثیرگذار شهابالدین و برکات وجودش بر دیگران صحبت میکند.
در نهایت، شاعر از الطاف الهی میخواهد تا از این شخصیت عظیم حمایت کند و میگوید اگرچه ممکن است شایستهٔ بودن در جمع او نباشد، اما امیدوار است که کوششی در این راه داشته باشد. این شعر به نوعی ستایش و تجلیل از شخصیتهای بزرگی است که در تاریخ و هنر اثرگذار بودهاند.
هوش مصنوعی: اگر در عالم کسی وجود دارد که فقط به بخشش و generosity فکر میکند و همت خود را صرف این موضوع کرده است،
هوش مصنوعی: تنها شهابالدین است که استعدادش پر از خط هنر و زیبایی است.
هوش مصنوعی: یک جرعه از جام محبت او، مانند حالتی است که در سر گل نرگس مست و شاداب وجود دارد.
هوش مصنوعی: از روح و خصوصیات او نشانهای هست که در دل گلبرگ پنهان شده و آن را به حالت خوشبختی درآورده است.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است دستی که مانند دریا است، خالی باشد؟ زیرا او مانند دریا، دارای گنجینههای بسیار فراوانی است.
هوش مصنوعی: من از نظر فکری و عقلی به قدری روشن و درخشان هستم که مانند خورشید، با وجود خود، بسیاری را تحت تاثیر قرار میدهم و دارای نفوذ و قدرت هستم.
هوش مصنوعی: شنیدی که داستان حاتم طایی چه رازی دارد؟ او که در نوشتهها و کتابها نامش آمده، سخاوتمند و بزرگوار بود.
هوش مصنوعی: هیچ دهی وجود ندارد که در آن کسی به خاطر بخشندگیاش معروف باشد.
هوش مصنوعی: چه بسا که آسمان بر نعمت و حکومت او مهربان است، هرچند دلش از کینه پر باشد.
هوش مصنوعی: دل او مانند خورشیدی است که در آسمان میدرخشد و شعاع محبتش همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر این که از عقل و اندیشه او نور میگیرد، بر تمام جهان تسلط دارد.
هوش مصنوعی: دست و زبان او همچون جواهراتی ارزشمند و پاشیده شدهاند که زمانه به مانند مرواریدهایی پراکنده، آنها را زیبا و ارزشمند ساخته است.
هوش مصنوعی: من به او حسودی میکنم و او مانند فصل پاییز سرد و بیاحساس به نظر میرسد، اما در دلش آتش عشق و شوقی نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانه مانند خوشۀ انگور، دشمنانش را زیرپا و له میکند.
هوش مصنوعی: هر کجا که او تصمیم بگیرد و به آن سو روی کند، آسمان و سرنوشتش نیز در آن راستا به او یاری میرساند.
هوش مصنوعی: نیکی و محبت او به قدری زیاد است که صبرش همیشه دشمنان را فریب میدهد.
هوش مصنوعی: نقاشی او در به نمایش گذاشتن مردگان، مانند صدایی از اسمان است که بر دلها تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اینکه سر او با مشک و کافور معطر است، جای تعجب نیست چون عقل و درکش از اندیشههای عمیق و شیرین پر شده است.
هوش مصنوعی: عقل انسان به ارزش و مقام خود در مقایسه با زیباییهای ظاهری میبالد، به طوری که حتی نعل مرکب او (نشانهی تلاش و کوشش) از گوشوارهی یک حوری (نماد زیبایی و زینت) باارزشتر است.
هوش مصنوعی: خلق و خوی او مانند درختی است که معنی و مفهوم را به خوبی میپرورد؛ زیرا اندیشهاش چنان روشن و پر از دانش است که نورانیت دارد.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار! اگرچه دلم درد دارد و رنجور است، اما آرزوی خدمت به تو در دل دارم.
هوش مصنوعی: او میترسد که در آنجا به خاطر ناهماهنگی، ذائقهاش ناخوشایند و بیمیلی پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از آنجا که عقیده اوست، به آن مقام بیاعتنا باشد، دلش آزرده خواهد شد.
هوش مصنوعی: از آن معنا کمتر خدمت کنید، زیرا آن درگاه شما را از زحمت و دردسر دور میدارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح اشاره شده که هیچ شکی نیست که آن نوع خوشی و شادی دائمی، برای همه هنرمندان و اهل هنر، جشن و سروری به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: اگر بداند که در میان آن همه مردم و جمعیت، من برای او چه ارزشی دارم، هرگز از کنار من دور نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر لیاقت این کار را ندارم، پس این جسارت من قابل بخشش است.
هوش مصنوعی: من به رحمتهای الهی امیدوارم که دشمنان تو را شکستخورده میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خوی بد ترا روزی بد آرد
پشیمانی خوری سودی ندارد
دلم پروای آن پروانه دارد
که شمعش جز به خود پروا ندارد
تو گوئی عادت پروانه دارد
به جان خویشتن پروا ندارد
مرا سودای او دیوانه دارد
خراب ومست آن جانانه دارد
نمی دانم چه شانست این که دایم
سواد زلف او در شانه دارد؟
چنان مستان چشم خویشتن شد
[...]
مهین بانو که عمری می گدارد
به او دارد هر آن فخری که دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.