گنجور

 
کلیم

ز اختر طالع که مهر او همه کین است

خیر ندیدیم اگر چه خیر درین است

دوست به هیچم فروخت با همه زاری

یار فروشی درین زمانه همین است

آینهٔ حسن و عشق روی برویند

شوری بختم از آن لب نمکین است

دیده عزیز است از سرشک جگرگون

قیمت خاتم به اعتبار نگین است

در دل ما از غبار محنت گیتی

زخم جفاها چو جاده خاک‌نشین است

خوبی ظاهر مخر به هیچ که دریا

دشمن جان آمد و گشاده جبین است

صورت حال مرا چو روی نکویان

زلف پریشانی از یسار و یمین است

ریش به قدر عصا گذار که امروز

کوتهی ریش هتک حرمت دین است

در دل پر کلفت کلیم ز هجران

بسکه غبار است نقد داغ دفین است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

کاخ ملک خوبتر ز خلد برین است

با همه دیدارهای خوب قرین است

پیکر او آفت بضاعت روم است

صورت او کاهش صناعت چین است

گوئی خاک اندر او بزر نهفته است

[...]

انوری

ملک مصونست و حصن ملک حصین است

منت وافر خدای را که چنین است

شعلهٔ باسست هرچه عرصهٔ ملکست

سایهٔ عدلست هرچه ساحت دین است

خنجر تشویش با نیام به صلح است

[...]

ظهیر فاریابی

آنک به حق داور زمان وزمین است

خسرو پیروز بخت نصرة دین است

حامی اسلام بیشکین که چو گردون

مرکب دوران او همیشه بزین است

آنکه در اطراف ملکش از در طاعت

[...]

سعدی

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است

پیر نگردد که در بهشت برین است

دیگر از آن جانبم نماز نباشد

گر تو اشارت کنی که قبله چنین است

آینه‌ای پیش آفتاب نهادست

[...]

کمال خجندی

در صف دلها غم تو صدرنشین است

مرتبه ناله از تو برتر ازین است

بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین

داعیه این است هر کرا دل و دین است

کس نشود سیر گفته ای ز وصالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه