نخل امید ز بار افتاده است
باغم از چشم بهار افتاده است
بیحساب است همان درد دلم
نفسم گر به شمار افتاده است
گریه زین تخم که بر سینه فشاند
نالهها آبلهدار افتاده است
برد بر سرکشیام سرکوبی
حیف دستم که ز کار افتاده است
درد را در خور طاقت بدهند
شعله در جان شرر افتاده است
دل ز ما نیست حق رهگذر است
هرچه در راهگذار افتاده است
در دکانم ز کسادی چه که نیست
گرد بر روی غبار افتاده است
اضطراب نگهت از دل ماست
باز چشمت به شکار افتاده است
حسن تو با همه بیپروائی
در پی خون بهار افتاده است
همه جا آه کلیم از پی دوست
گرد دنبال سوار افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اندوه و یأس شاعر است. شاعر از سقوط نخل امید و از بین رفتن زیباییهای بهار سخن میگوید. درد و غم در دل او بیحساب است و نفسش به شماره افتاده است. او از نالههایی که ناشی از مشکلات است، شکایت میکند و از سرکوبی که بر سر سرکشیاش آمده، مینالد. شاعر اشاره میکند که دردها باید در حد تحملش باشند و آتش در جانش شعلهور است. همچنین به حقایق زندگی و غم جداییها میپردازد و از کسادی دکانش و غبار نشسته بر روی آن سخن میگوید. اضطراب نگاهمان و عواطفمان به هم پیوند خورده و در نهایت، شاعر به عشق و دلگداز شدن در پی دوست اشاره میکند.
هوش مصنوعی: درخت امید از ثمرهاش خالی شده و باغم از منظر بهار بینصیب مانده است.
هوش مصنوعی: درد دل من آنقدر زیاد است که نمیتوانم آن را حساب کنم، اما اگر برشمردنی باشد، نفس کشیدن من هم به شمار آمده است.
هوش مصنوعی: گریه کردن از این دلتنگی که بر سینهٔ انسان درد و غم را فریاد میزند، مانند آثاری از بیتفاوتی و زخمهایی است که وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به خاطر سرکشی و نافرمانیام، به شدت تنبیه شدهام و ای کاش دستم به کار میافتاد و میتوانستم بهتر عمل کنم.
هوش مصنوعی: درد را به اندازهای تحملپذیر میکنند که آتش در درون جان زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: دل ما به خودی خود نیست و هر چیزی که در مسیر زندگی به آن برمیخوریم، متعلق به ما نیست. ما تنها میهمانانی هستیم که در این راه عبور میکنیم و چیزهایی که در مسیر با آنها روبرو میشویم، همه بخشی از این سفر هستند.
هوش مصنوعی: در مغازهام بوده که کسادی و کسادی، چه فرقی دارد؟ فقط گرد و غبار روی زمین نشسته است.
هوش مصنوعی: نگران و مضطرب بودن تو ناشی از دل ماست، و حالا چشمانت دوباره به دنبال شکار است.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری بیپروا و آزاد است که به دنبال بهار و طراوت آن میگردد.
هوش مصنوعی: در هر جا صدای دلتنگی کلیم به دنبال یار شنیده میشود، گویی هرجای دنیا جستجوگر راهی است که به سوار دلخواهش برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.