فزون از صبر ایوبست تاب محنت دوری
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل که مهجوری
چنان بیروی تو دست و دلم از کار خود مانده
که ساغر در کفم لبریز و من مردم ز مخموری
ز گوش این نکته پیر مغان بیرون نخواهد شد
که مستی خاکساری آورد، پرهیز مغروری
ز چشم اعتبار خلق چون پنهان شوی دانی
که باشد مستی و رسوایی ما عین مستوری
تو همچون شعله سرکش زهر آلایشی پاکی
ز ما گردی به دامان تو ننشیند مگر دوری
نصیب ما نشد یک بار دیدار تو را دیدن
به خوابت هم نمیبینم، زهی کوری زهی کوری
چنان عالم به بند اعتبار ظاهر افتاده
که پروانه نسوزد گر نباشد شمع کافوری
نگویی بیاثر دیگر کلیم این اشکریزی را
ز بختم گریه آخر هم سیاهی برد و هم شوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج دوری از معشوق است. شاعر به شدت احساس میکند که محنت و مشکلات ناشی از جدایی، بسیار بیشتر از صبر ایوب است. او میگوید که آنچنان درگیر عشق و اشتیاق به معشوقش شده که دیگر نمیتواند به کارهای خود بپردازد. همچنین به پیری اشاره میکند که میداند مستی و سرمستی ناشی از عشق، باعث خوار و ذلیل شدن آدمی میشود. شاعر به سختی از دنیای ظاهری و اعتبار مردم گوید و به این موضوع میپردازد که فقط با دیدن معشوق میتوان از شعله عشق بهرهمند شد. در نهایت، او از جدایی رنج میبرد و بیان میکند که حتی در خواب هم نمیتواند معشوقش را ببیند و تمام این دردها نشاندهندهی ناامیدی و آرزوهای ناکام اوست.
هوش مصنوعی: شکیبایی شخصی که در دوری و جدایی رنج میکشد، بیشتر از صبر ایوب است و در واقع این مشکلات به قدری سخت نیست که نتوان آنها را تحمل کرد.
هوش مصنوعی: به قدری به تو علاقهمندم که از کار و زندگی خود غافل شدهام. به طوری که لیوانم پر از نوشیدنی است، اما من به خاطر مستی و غرق در فکر تو، نمیتوانم از آن بخورم و اوضاع را سامان دهم.
هوش مصنوعی: از این نکته کهنه و مهم در حرفهای پیر مغان نمیتوان چشمپوشی کرد که مستی و تواضع از خاکی بودن میآید، و نباید از مغروری و تکبر دوری جست.
هوش مصنوعی: زمانی که از دید و نظر مردم پنهان میشوی، آیا میدانی چه بیخبری و رسواییای در دل ما هست که دقیقاً همانند پنهان شدن توست؟
هوش مصنوعی: تو مانند شعلهای پاک و بیآلایش هستی که هیچ زشتی و ناپاکی به دامنت نمینشیند، مگر اینکه فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: ما هرگز موفق به دیدار تو نشدیم و حتی خواب هم نمیتوانم تو را ببینم. چه بینصیب و چه نابینایی!
هوش مصنوعی: عالم به قدری تحت تأثیر ظاهر و اعتبار دنیوی قرار گرفته که دیگر حتی پروانهای هم نمیسوزد اگر شمعی خوشبو و جذاب وجود نداشته باشد. این به معنای آن است که انسانها فقط به ظواهر و منافع دنیوی توجه دارند و بدون وجود زیبایی یا جذابیتی، هیچگونه حرکت یا اشتیاقی نشان نمیدهند.
هوش مصنوعی: نمیگویی که دیگر هیچ تاثیری از این اشکها و ضجهها ندارم، زیرا سرانجام این گریهها هم غمی را از دلم برده و هم شعف و شوری را به ارمغان آورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوندا همی دانم که چیزی نیست در دستت
گرم چیزی ندادستی بدین تقصیر معذوری
ولیکن گر کسی پرسد چه دادستت روا داری
که گویم عشوه اول روز و آخر روز دستوری
مرا گوید: « بیا، بوری، که من با غم تو زنبوری
که تا خونت عسل گردد، که تا مومت شود نوری
ز زنبوران باغ جان ، جهان پر شهد و شمع آمد
ز شمع و شهد نگریزی، اگر تو اهل این سوری
مخور از باغ بیگانه، که فاسد گردد آن شهدت
[...]
به ناموس آتش اندر زن بیار آن آبِ انگوری
که ناممکن بود مستی نهان کردن به مستوری
عسل گر چاشنی کردی حسودم تلخ کی گفتی
که در من میکشد هر دم زبان چون نیشِ زنبوری
بیا ای ساقی و بر نه به دستم تا به سر جامی
[...]
نصیحت میکند هر دم مرا زاهد به مستوری
برو ناصح تو حال من نمیدانی و معذوری
خیال چشم مستش را اگر در خواب خوش بینی
عجب دارم که برداری سر از مستی و مستوری
بدین صورت که من در خواب مستیام عجب باشد
[...]
شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه دوری؟
به صد دفتر نشاید داد شرح درد مهجوری
تو خدمت میکنی حق را، برای «جنت الماوی »
برو، جان عزیز من، نهای عاشق، که مزدوری
ز حق عمدا جدا گشتی، به باطل آشنا گشتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.