بروی ساغر می ماه عید را دیدم
همین بسست درین عید دید و وا دیدم
بغیر دیده که پوشیدم از مراد دو کون
بقدر همت خود جامه ای نپوشیدم
چنین که برگ و بر نخل آه پیکانست
بفرق سایه آهست سایه بیدم
لبم ز خنده و چشمم ز گریه ترسیده است
با شک بی اثر خویش بسکه خندیدم
ز عاقبت نیم ایمن که ترسم آخر کار
کفن برون کند از تن لباس تجریدم
بسان شمع کس آواز گریه ام نشیند
با شک خویش اگر تا صباح غلتیدم
گران نبودم بر طبع دوستان هرگز
بزور رفتن و دیر آمدن مه عیدم
بحشر آخر از خواب مرگ برخیزد
گمان مبر که زامداد بخت نومیدم
به پیر جام از آندم که دست داده گلیم
زخط ساغر چون شیشه سر نه پیچیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت ماه عید سخن میگوید و تجربههای متضاد شادی و اندوه را به تصویر میکشد. او به صورت استعاری به این نکته اشاره دارد که با وجود دیدن زیباییها و لحظات خوش، در دلش نگرانی از گذر زمان و عواقب آن وجود دارد. احساساتی چون شادی و غم در او به هم میآمیزد و او از ناپایداری زندگی و نزدیک بودن مرگ میگوید. شاعر با اشاره به شمع و نغمههای گریه، احساسات خود را عمیقتر میکند و در نهایت با حکایت از روز قیامت و بیداری بعد از مرگ، به امیدواری به روزهای بهتر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در روز عید، زیبایی ماه را بر روی جام دیدم و همین برایم کافی بود که در این روز خاص، آن جمال را ببینم و از آن لذت ببرم.
هوش مصنوعی: به جز نگاه خود، هیچ چیز دیگری را از خواستههای دو جهان پنهان نکردم و بر اساس تواناییام، هیچ گاه لباسی از آنچه میخواهم نپوشیدهام.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیبایی و لطافت طبیعت میپردازد. در آن به نحوی از آرامش و سایه درخت بید و نخل سخن گفته شده است. برگهای نخل در برابر آفتاب به گونهای قرار گرفتهاند که نشاندهندهٔ لطافت و ظرافت آنهاست. سایه افکنده شده بر زمین آرامش خاصی را ایجاد میکند که به زندگی و طبیعت جان میبخشد.
هوش مصنوعی: لبخند من نشاندهندهی شادیام است، اما چشمانم از گریه پر شده و به نظر میرسد که این شادی واقعی نیست؛ چون به قدری خندیدهام که دیگز اثری از غرور و شادی در خود ندارم.
هوش مصنوعی: از نتیجه کار نگرانم، زیرا میترسم که در پایان، کفن از تنم بیرون بیاید و لباس تجرد و عزلت را به تن پوشم.
هوش مصنوعی: مانند شمعی، کسی صدای گریهام را نمیشنود. اگرچه با تردید و احساس عمیق، تا صبح در حال چرخش و غلتیدن هستم.
هوش مصنوعی: من هیچگاه برای دوستان سنگین و مشکل نبودهام؛ حتی اگر با زور بروم یا دیر برگردم، همچنان برای دوستی بهار مانند عید هستم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی از خواب مرگ بیدار شوم، این تصور را نکن که من به روزهای ناامیدی و بدی دچار هستم.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که به پیر شراب، گلیم را تقدیم کردم و ساغر را به گونهای گرفتم که مانند شیشهای نازک نشکند، هیچگاه سرم را به دور نچرخاندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه گویم و چه نویسم که زین سفر چه کشیدم
ز روزگار پیاپی بدیدم آنچه بدیدم
چنان گداختم از آتش غمت که اجل
مرا نیافت شب هجر، تا ننالیدم
ترا کمند ز پرواز ما بلندتر آمد
که باز رشته به دست تو بود هرچه پریدم
میان را چو بسیار صدمه ها دیدم
تو ز شام، ز کرب و بلا رسانیدم
ز ابنای زمانه آنچنان رنجیدم
کز لطف کسان بریده شد امیدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.