غم مسکن و فکر مأوا ندارم
عجب نیست گر در دلی جا ندارم
درین بحر از خجلت تنگ ظرفی
حبابم که چشمی ببالا ندارم
شکفته رخ از فقر همچون سرابم
ترشروئی ابر و دریا ندارم
خرد چیست از فکر دنیا گذشتن
نگوئی که من عقل دنیا ندارم
چرا در غم ماست پیوسته زلفت
در آن کوچه من خانه تنها ندارم
جنونم دل از سنگ طفلان فکندست
ز شرمندگی روی صحرا ندارم
گدای در دلبرانم چو شانه
بجای دگر دست گیرا ندارم
بآئینه زانوی خویش گاهی
سری می کشم روی درها ندارم
نخواهد رسیدن بمقصود دستم
اگر آبله در ته پا ندارم
کلیم از سر آرزوها گذشتم
گواهم که بر بخت دعوا ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی و فقر روحی خود سخن میگوید. او به نبود مسکن و مأوی اشاره میکند و از خجالت و ناتوانیاش در زندگی گلایه میکند. شاعر به تشبیه خود به حباب و سراب میپردازد و میگوید که در دریا و ابر ترشرو، جایی ندارد. او بر این باور است که خرد واقعی در گذشتن از دنیای مادی است و در عین حال از تنهایی و غم خود در کوچههایی یاد میکند که خانهای برایش نیست. او از جنون و شرمندگی خود میگوید و به این نکته اشاره دارد که در دل اشتیاق دارد، اما در دستیابی به آرزوهایش ناکام مانده است. در نهایت، او به ناامیدی و بیانصافی در بختش اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: من نه جایی برای آرامش دارم و نه فکر و اندیشهای برای آسودگی، بنابراین عجیب نیست اگر در دل کسی جایی برای من نیست.
هوش مصنوعی: در این دریا که به خاطر شرمندگیام کوچک و محدود هستم، مانند حبابی هستم که نمیتوانم به سمت بالا نگاه کنم.
هوش مصنوعی: رخسار من به زیبایی گل شکفته است، اما در واقعیت چیزی از وفور و نعمت ندارم. مانند سراب که جلوهای فریبنده دارد، اما در اصل، از خوشحالی و فراوانی بیبهرهام.
هوش مصنوعی: خرد به معنای درک و فهم عمیق است، و اشاره دارد به این که کسی باید از نگرانیهای دنیوی فراتر برود و به مسائل عمیقتری توجه کند. بیانگر این است که اگر فقط به فکر دنیا باشی، نشاندهندهی نداشتن بینش واقعی و عقل کامل است.
هوش مصنوعی: چرا زلفت همیشه در غم ماست؟ من در این کوچه تنها و بیخانمان هستم.
هوش مصنوعی: من دیوانهام و دل سنگیام را به خاطر شرمندگی از چهرهام در برابر بچهها رها کردهام و اکنون در صحرا هیچ ندارم.
هوش مصنوعی: حس و حال من به گونهای است که مانند گدایان در عشق معشوقان به سر میبرم، اما نمیتوانم چیزی جز شانههای دیگران را لمس کنم. احساس میکنم که دستم به چیزی نمیرسد و در دلم فقط کمرنگی و فقر عشق را حس میکنم.
هوش مصنوعی: گاهی به آیینه زانو میزنم و به شکلی به خودم نگاه میکنم، اما در حقیقت به درهایی که ندارم، بیتوجه هستم.
هوش مصنوعی: اگر در کف پایم آبله نداشته باشم، هرگز به هدف مورد نظرم نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: من از آرزوها و امیدهایم عبور کردم و میگویم که با تقدیر و سرنوشت خود، هیچ درگیری و نزاعی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.