بسکه ز دیده ریختم خون دل خراب را
گریه گرفت در حنا پنجهٔ آفتاب را
تاب نظر ندارم و ضبط نگه نمی کنم
بیشتر است حرص می، رندِ تُنکشراب را
بسکه ز تیره روز من دهر گرفته تیرگی
شبپره تنگ در بغل میکند آفتاب را
سوخته کشت آرزو بسکه ز برق هجر او
سایه گر افکند بر او خشک کند سحاب را
دل چو فریب او خورد، صبر و خرد چه میکند
بدرقه چاره کی کند رهزنی سراب را
بسکه ز ننگ بخت من گشته بطبعها گران
منع برادری کند مرگ ز عار خواب را
دم به شماره چون فتد، در دم واپسین دلا
قدر بدانی آن زمان نالهٔ بیحساب را
سلسله تا به سلسله، موی به موی تا میان
دست به دست می دهد زلف تو پیچ و تاب را
گریه به حال دل کلیم اینهمه از چه میکنی؟
اشک مریز اینقدر شور مکن کباب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عواطف و دردهای عمیق خود اشاره میکند. او از غم و اندوه ناشی از جدایی و هجر یاد میکند و میگوید که چگونه روزهای سخت و تاریک او را تحت تأثیر قرار داده است. ناتوانی از تحمل درد عشق و بیتابی وی، به صورت گریه و زاری بروز میکند. شاعر همچنین به قصهاش با سرنوشت و بخت بد خود پرداخته و از احساسات عمیقش درباره عشق و آرزوهای بر باد رفته سخن میگوید. این شعر بیانگر ناامیدی و حسرت عمیق عاشقانه است.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و درد فراوانی که از دل به چشم ریختهام، به اندازهای اشک ریختهام که حالا رنگ حنا را هم تحت تأثیر قرار داده و حالتی غمگین به آن بخشیده است، گویی آفتاب هم از این وضعیت متاثر شده است.
هوش مصنوعی: من توانایی دیدن را ندارم و نمیتوانم به دقت نگهدارم، حرص و طمع من بیشتر از آن است که یک رند خوشگذران بتواند تحمل کند.
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و ناامیدیهایی که در زندگیام تجربه کردهام، روزهایم به شدت تاریک شده و حتی روشنایی آفتاب نیز گاهی در دل این تیرگیها پنهان میشود.
هوش مصنوعی: آرزوها به خاطر جدایی او مثل کشتزاری سوخته شدهاند. حتی اگر باران هم ببارد، عطش و نیاز به او به قدری زیاد است که دیگر نمیتواند کمک کند.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان فریب میخورد، صبر و عقل چه تأثیری میتوانند داشته باشند؟ چگونه میتوان به راهی که فریب و گمراهی است، پاسخ داد؟
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس ناامیدی و شرمندگی شاعر نسبت به بخت و سرنوشت خود است. شاعر میگوید به حدی از بداقبالی و ننگ رنج میبرد که حتی مرگ هم از عیوبش شرم میکند و نمیتواند به او خواب آرامی بدهد. به عبارتی، سرنوشت او به قدری سنگین و مشکل است که حتی مرگ نیز به خاطر عار او نمیتواند آسایش را به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: زمانی که نفسها به شمارش افتاده و به پایان نزدیک میشود، ای دل، در آن لحظه آخر ارزش آن نالههای بیپایان را درک خواهی کرد.
هوش مصنوعی: موی تو از یک سر به سر دیگر، مانند زنجیری که به زنجیر دیگری وصل است، پیچ و تاب میخورد و یا به نوعی از دستی به دست دیگر منتقل میشود.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر برای دل نیاسودهی کلیم گریه و زاری میکنی؟ اینقدر اشک نریز و اینقدر شور و غم نداشته باش که مانند کباب در آتش بسوزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
بلبل نغمه ساز کن بلبله شراب را
ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد
بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را
مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین
[...]
وقت صبوح شد بیار آن خور مه نقاب را
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را
ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمه ی آفتاب را
وقت سحر که بلبله قهقهه برچمن زند
[...]
ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند
مست کشان کشان سوی خانه من خراب را
ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد
[...]
پنجه خطاست با بتان خسته دل خراب را
خاصه بتی که بشکند پنجه آفتاب را
ای به دو لعل آتشین آب حیات تشنگان
بی تو قرار کی بود تشنه دل کباب را
روز قیامت ای پری، هوش بری زآدمی
[...]
هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
زاغ چسان نهان کند بیضهٔ آفتاب را
وصل تو چون نمیدهد در ره عشق کام کس
چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
کام که بوده در پیت گرم که مینمایدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.