وقت صبوح شد بیار آن خور مه نقاب را
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را
ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمه ی آفتاب را
وقت سحر که بلبله قهقهه برچمن زند
ساغر چشم من بخون رنگ دهد شراب را
بسکه بسوزد از غمش ایندل سوزناک من
دود بر آید از جگر ز آتش دل کباب را
چون بت رود ساز من چنگ به ساز در زند
من بفغان نواگری یاد دهم رباب را
گر بخیال روی او در رخ مه نظر کنم
مردم چشمم از حیا آب کند سحاب را
دست امید من عجب گر بوصال او رسد
پشّه کسی ندید کو صید کند عقاب را
چون مه مهربان من تاب دهد نغوله را
در خم عقربش نگر زهره ی شب نقاب را
خواجو اگر ز چشم تو خواب ببرد گو ببر
زانکه ز عشق نرگسش خواب نماند خواب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی است و احساسات شاعر را نسبت به معشوقش بیان میکند. شاعر از وقت صبح و سحر میگوید و به زیباییهای طبیعت و اثرات عشق بر دل خود اشاره میکند. او به چهرهی معشوقش و تأثیر آن بر روح و روانش میپردازد و عشق را به آتشی تشبیه میکند که دلش را میسوزاند. همچنین، شاعر از longing و آرزوی وصال صحبت میکند و میگوید که اگر به خواب برود، خوابش بر اثر عشق معشوقش بر باد میرود. در نهایت، شاعر یادآور میشود که عشق او چنان عمیق است که حتی خواب و آرامش را از او گرفته است.
هوش مصنوعی: هنگام صبح فرا رسیده است، بیا آن خورشید را که مانند نقاب است از لیوان دو آتشی بیرون بیاور و آب را جاری کن.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه قنینه در آسمان به اوج میرسد و از افق بالا میآید، زیباییاش آنقدر درخشان است که چشمهی آفتاب را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود آفتاب احساس خجالت کند.
هوش مصنوعی: در زمان صبحگاه که بلبل سرود شادمانی بر گلزار سر میدهد، چشم من به رنگ خون مینوشاند شراب را.
هوش مصنوعی: این دل در اثر غم و اندوهش به شدت می سوزد و چنان آتشینی دارد که از جگرم دود بر میخیزد و مانند کبابی که بر روی آتش قرار دارد، به شدت دچار سوختگی میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که معشوق برود، من به سازم مینوازم و در این حال، صدای غمگین را به یاد روباب به گوش میرسانم.
هوش مصنوعی: اگر به فکر چهره او باشم و به زیباییاش نگاه کنم، شرمم آنقدر زیاد میشود که مانند ابر، اشک میریزم.
هوش مصنوعی: اگر دست امید من به وصال او برسد، شگفتانگیز خواهد بود، زیرا هیچکس نمیتواند مانند پشهای کوچک عقاب را شکار کند.
هوش مصنوعی: وقتی ماه مهربان من نور میافشاند، نغمهای را در میان زوایای تاریکش گوش کن و زیبایی شب را که در نقاب پنهان است، ببین.
هوش مصنوعی: اگر خواجو از چشمان تو به خواب برود، اشکالی ندارد؛ چرا که عشق نرگس او چنان پایدار است که خواب را از دست میدهد و خواب دیگر برایش معنادار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
بلبل نغمه ساز کن بلبله شراب را
ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد
بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را
مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین
[...]
ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند
مست کشان کشان سوی خانه من خراب را
ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد
[...]
پنجه خطاست با بتان خسته دل خراب را
خاصه بتی که بشکند پنجه آفتاب را
ای به دو لعل آتشین آب حیات تشنگان
بی تو قرار کی بود تشنه دل کباب را
روز قیامت ای پری، هوش بری زآدمی
[...]
هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
زاغ چسان نهان کند بیضهٔ آفتاب را
وصل تو چون نمیدهد در ره عشق کام کس
چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
کام که بوده در پیت گرم که مینمایدم
[...]
چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را
تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو
بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
شوق ، به تازیانه گر دست بدین نمط زند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.