گنجور

 
کلیم

ز شیرین جان‌ها بس که تیغت شهدپرور شد

لب تیغت به هم چسبید و من شادم که بهتر شد

ز آغاز انتهای کار دنیا می توان دیدن

شرر را زندگی در ساعت اول مکرر شد

سموم کشت طالع گشت گرمی هواداران

بشمع بخت ما باد پر پروانه صرصر شد

زتاب باده هر گه شعله ور شد شمع رخسارت

در آن چشمیکه حیران تو گردید اشک اخگر شد

شود در پله اهل کرم سنجیده ای داخل

که مانند ترازو سنگ در نزدش برابر شد

خیال شادمانی زان بیاد من نمی آید

که در راهش غبار خاطر سد سکندر شد

ندارد چاره تردامنی چون خشکی زاهد

در آتش گر نشستم دامنم از خون دل تر شد

بوقتی دهر کم فرصت کشید از کام دندان را

که انگشت ندامت داخل رزق مقدر شد

کلیم ار عافیت خواهی مکن تن پروری، کانجا

نجات از تیغ بیرحمی نصیب صید لاغر شد

 
 
 
فرخی سیستانی

نبینی باغ را کز گل چگونه خوب و دلبر شد

نبینی راغ را کز لاله چون زیبا و در خور شد

زمین از نقش گوناگون چون دیبای ششتر شد

هزار آوای مست اینک به شغل خویشتن در شد

تذرو جفت گم کرده کنون با جفت همبر شد

[...]

بابافغانی

بحمدالله که باز از عدل یعقوبی جهان پر شد

بنای خطبه ی شاهی بنام بایسنغر شد

کلیم

ز خوان غیب یک نعمت نصیب ما و ساغر شد

ز خون خوردن چرا نالیم کاین روزی مقدر شد

دل از آمیزش بیگانه و خویشان به تنگ آمد

بیابان جنونی کو که صحبت‌ها مکرر شد

در حرص ار به رویت بسته گردد گنج‌ها یابی

[...]

صائب تبریزی

زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد

زشکر خنده اش هر چشم موری تنگ شکر شد

چه رخسار جهانسوز و چه چشم دلفریب است این

که از نظاره اش هر قطره اشکم چشم دیگر شد

من آن روزی که در رخسار آتشناک او دیدم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخگر شد

نقاب از آتش رخسار او، بال سمندر شد

مشبک شد چنان از خارخار دیدنش چشمم

کزان نور نگاهم تارها چون دود مجمر شد

گنه کاران شدند از حشر من گرم عرق ریزی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه