ز شیرین جانها بس که تیغت شهدپرور شد
لب تیغت به هم چسبید و من شادم که بهتر شد
ز آغاز انتهای کار دنیا می توان دیدن
شرر را زندگی در ساعت اول مکرر شد
سموم کشت طالع گشت گرمی هواداران
بشمع بخت ما باد پر پروانه صرصر شد
زتاب باده هر گه شعله ور شد شمع رخسارت
در آن چشمیکه حیران تو گردید اشک اخگر شد
شود در پله اهل کرم سنجیده ای داخل
که مانند ترازو سنگ در نزدش برابر شد
خیال شادمانی زان بیاد من نمی آید
که در راهش غبار خاطر سد سکندر شد
ندارد چاره تردامنی چون خشکی زاهد
در آتش گر نشستم دامنم از خون دل تر شد
بوقتی دهر کم فرصت کشید از کام دندان را
که انگشت ندامت داخل رزق مقدر شد
کلیم ار عافیت خواهی مکن تن پروری، کانجا
نجات از تیغ بیرحمی نصیب صید لاغر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و درد اشاره دارد و به طور خاص تجربیات عشق و چالشهای زندگی را بیان میکند. شاعر از تیغ عشق صحبت میکند که به شیرینی زندگی تبدیل شده و اشاره میکند که این عشق هم شادابی به ارمغان آورده و هم درد و رنج. او به توازن بین خوشی و غم، و همچنین به زحمتهایی که در این راه به وجود میآید، پرداخته است. شاعر همچنین به ناپایداری زندگی و زمان اشاره میکند و ذکر میکند که شانسها و فرصتها محدود هستند. در نهایت، او تأکید میکند که برای دستیابی به آرامش، باید از راحتطلبی دوری کرد و در برابر چالشها مقاومت نشان داد.
هوش مصنوعی: از شیرینی جانها و تأثیر تیغ تو، لب تیغت به هم چسبیده است و من خوشحالم که این وضعیت بهتر شده است.
هوش مصنوعی: از آغاز وجود دنیا میتوان دید که زندگی با چاشنی خطر و چالش همراه است. در واقع، در ساعات اولیه زندگی، این تجربیات مکرر و تکراری میشوند.
هوش مصنوعی: آتش سوزان خوشبختی ما را به شدت داغ کرد و هواداران ما مثل شمع در برابر این گرما قرار گرفتند. در این میان، باد زمستانی و سرد مانند پروانهای به دور ما چرخید.
هوش مصنوعی: به خاطر نور و جلال چشمان تو، شمعی روشن شده و شعلهور میگردد. آن چشمی که به تو خیره شده، از شگفتی و حیرت، اشکی از آن میچکد که مانند گداخته یا اخگری داغ است.
هوش مصنوعی: در جمع کسانی که سخاوتمند و بخشنده هستند، با احتیاط وارد شو، زیرا در آنجا ارزش هر چیزی به میزان فاصلهاش از خداوند سنجیده میشود و همه چیز به یک اندازه مهم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هیچ وقت شادی و خوشحالی به خاطر خاطراتم به یادم نمیآید زیرا یادآوری آن با غم و اندوهی که دارم، مانع میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که در شرایط سخت و دشوار قرار دارد، نمیتواند از خیری یا نیکی بگریزد. همانطور که زاهدی که در آتش میسوزد، هر چند در سختی است، اما دامنش در اثر درد و رنج، خیس و تر میشود. در اینجا نشاندهنده این است که بعضی مشکلات و رنجها، زندگی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند و نمیتوان از آنها دوری جست.
هوش مصنوعی: زمانی که زندگی فرصت کمتری به انسان میدهد، انسان به اشتباهات خود پی میبرد و احساس پشیمانی میکند، به ویژه زمانی که در برابر سرنوشت و مقدراتی که برای او نوشته شده، powerless است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی سلامت و آرامش داشته باشی، تنبلی نکن، زیرا در جایی که آرامش و نجات وجود دارد، فقط به شکار ضعیفان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نبینی باغ را کز گل چگونه خوب و دلبر شد
نبینی راغ را کز لاله چون زیبا و در خور شد
زمین از نقش گوناگون چون دیبای ششتر شد
هزار آوای مست اینک به شغل خویشتن در شد
تذرو جفت گم کرده کنون با جفت همبر شد
[...]
بحمدالله که باز از عدل یعقوبی جهان پر شد
بنای خطبه ی شاهی بنام بایسنغر شد
ز خوان غیب یک نعمت نصیب ما و ساغر شد
ز خون خوردن چرا نالیم کاین روزی مقدر شد
دل از آمیزش بیگانه و خویشان به تنگ آمد
بیابان جنونی کو که صحبتها مکرر شد
در حرص ار به رویت بسته گردد گنجها یابی
[...]
زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد
زشکر خنده اش هر چشم موری تنگ شکر شد
چه رخسار جهانسوز و چه چشم دلفریب است این
که از نظاره اش هر قطره اشکم چشم دیگر شد
من آن روزی که در رخسار آتشناک او دیدم
[...]
گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخگر شد
نقاب از آتش رخسار او، بال سمندر شد
مشبک شد چنان از خارخار دیدنش چشمم
کزان نور نگاهم تارها چون دود مجمر شد
گنه کاران شدند از حشر من گرم عرق ریزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.