گنجور

 
کلیم

شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را

که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را

اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی

شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را

بدانی تا که شهد زندگانی نیست بی‌تلخی

خدا در سال عمرت داده جا ماه محرم را

درشتند اهل عالم خواه شهری خواه صحرائی

قضا ناپخته گل کرده است گوئی خاک آدم را

تو هم از فیض خاموشی چو غواصان گهر یابی

نگهداری گر از بیهوده‌گوئی یک‌نفس دم را

فلک می‌آورد ما را برون از کورهٔ محنت

ولی روزی‌که خود بیرون کند این رخت ماتم را

به نرمی چارهٔ داغ جفای دوستداران کن

که داخل گر نباشد موم نفعی نیست مرهم را

علاج دیدهٔ بی‌آب جستم از خرد، گفتا

مقابل دار با خورشیدروئی چشم بی‌نم را

نبینی پایهٔ پستی که کس نبود طلبکارش

شرر این آرزو دارد که یابد عمر شبنم را

به‌غیر از خانه ویران‌سازی و رخت سرا سوزی

کلیم آخر چه حاصل آتشین اشک دمادم را؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

همی تا بر جهان فضلست فرزندان آدم را

چو بر هر چشمه ای، حیوان وبر هر چاه، زمزم را

همی تابرخزان باشد بهی نوروز خرم را

چو بر خلدی وبر کرباس دیبار او ملحم را

همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را

[...]

فضولی

زهی فیض وجود از پرتو ذات تو عالم را

کمال قدر تو برداشته از خاک آدم را

شب معراج تعظیم تو ثابت گشته بر انجم

بچرخ آورده ذوق پای بوست عرش اعظم را

رخت کرده شب معراج را از روز روشن تر

[...]

صائب تبریزی

ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را

سبکروحی فزون از حمل عیسی گشت مریم را

بهشت جاودان خواهی، به دل خوردن قناعت کن

که حرص دانه در دام بلا انداخت آدم را

اگر از دست احسان مرهم دل ها نمی گردی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم را

نمک خوردن، چو زخم از هم جدا سازد دو همدم را

به گرمیهای ظاهر، چشم دلسوزی مدار از کس

برای اهل ماتم، دل نسوزد شمع ماتم را

نباشد نقص دولت، یاری افتادگان کردن

[...]

بیدل دهلوی

خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را

تبسم‌های‌گندم چین دامن گشث آدم را

حوادث‌کج سرشتان را نبخشد وضع همواری

بود مشکل‌کشاکش ازکمان بیرون برد خم را

ز جرأت قطع‌کن‌گر مرد میدانگاه تسلیمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه